آنانی که با «مدرنیته» گفتن دهان شان کف
می کنند، در کشور ما قشری کوچک و بریده از اجتماع را تشکیل می دهند، اغلب ندانسته
و در وضعیتی جوزده، برای حفظ و پاسداری از «صلح» تا قربانی کردن «عدالت» و «آزادی»
هم پیش می روند. آنان همیشه صلح را مبنا و اصل محوری برای استقرار و آرامش جامعه
قرار می دهند و ارزش های عام بشری مانند «آزادی»، «عدالت»، «کرامت انسانی» و حقوق
سیاسی، اجتماعی و مدنی انسان ها را تابعی بر آن به شمار می آورند.
در حالی که «انسان» گل سر سبد تکامل
هستی بوده و بقای جمعی و تکاملش هدف خلقت به شمار می رود. برای تحقق کمال اجتماعی
انسان، باید حقوق اساسی ای مانند «آزادی»، «عدالت» و «کرامت» که جزئی از نیازهای
وجودی اش به شمار می روند در زندگی وی حضوری ملموس داشته باشند. بنابراین تمامی
موانع کمال جامعه، اعم از انسان نماهای آزادی ستیز و یا مشکلات و معضلات طبیعی،
تاریخی و غیره باید از سر راه برداشته شوند تا انسان دارای موقعیت و جایگاه درست
خود گردد. در چنین وضعیتی باید کسانی را که با کارکرد انحصارگرایانه ی شان بر سر
راه تکامل جامعه ی انسانی سد ایجاد می کنند و با تحقق مناسبات نابرابر میان انسان
ها، باعث تحقیر و ستم بر عده ای می شوند، به مثابه ی عوامل تنش زا و ناقضین صلح،
از سر راه برداشته شوند و نه این که خود صلح چنان تقدیس گردد که به کسی اجازه داده
نشود تا به دادخواهی حق ضایع شده و مورد تجاوز قرار گرفته اش برخیزد و بدین گونه
به سادگی حقوق انسان ها و کرامت شان زیر پا گردند. در واقع چنین صلحی جز اقدامی
مردم فریبانه به منظور حفظ و تثبیت اقتدار ستمگران نخواهد بود که به طور حتم «صلح»
پایدار و عادلانه را برباد می دهد.
به ویژه در شرایطی خاص میهن ما که تمامی
اهرم های قدرت انحصارا در اختیار یک قوم قرار دارد، واقعا داعیه های صلح به نفع چه
کسانی خواهد بود؟ در وضعیتی که قدرتمندان قوم محور از کنار مطالبات حداقلی محرومان
کشور و به ویژه هزاره ها با بی تفاوتی کامل می گذرند، مگر تقدیس صلح می تواند
مفهومی غیر از پذیرش مناسبات ناعادلانه داشته باشد؟
وقتی که حق ارائه ی تعبیر درست از
«عدالت» و «آزادی» در انحصار دولتی قوم محور قرار گرفته و تفسیرهایی که منافع آنان
را زیر سوال ببرند، شدیدا مورد نکوهش و توبیخ قرار می گیرند، آیا نگهداری حرمت «صلح»
در واقع تأیید گرایشات، منافع و کارکرد جباران قوم محور نمی باشد؟
در شرایطی که امپریالیزم برای حفظ سلطه
ی خود بر سراسر جهان شعار تأمین صلح و امنیت جهانی را سرمی دهد و هر آن که لازم
ببیند خود مقاومت های مسلحانه ی مردمی مانند سوریه را تأیید می نماید و در غیر این
صورت آن را اقدام تروریستی می نامد، آیا رویکرد تسلیم طلبانه در برابر «صلح»های
دولتی بر حماقت و بزدلی پذیرندگان چنین صلح هایی دلالت ندارد؟ آیا باید در مقابل
اداهای صلح طلبانه ی کرزی و تیم افغان ملتی اش سرفرو نهیم و اجازه دهیم تا به روند
صلح قوم محورانه اش با بدترین دشمنان «آزادی» و «عدالت» ادامه دهد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفا ما را با استدلال و نظرات علمی خود یاری رسانید