۱۳۹۱ دی ۲۷, چهارشنبه

از «رهبری فردی» تا «رهبریت دموکراتیک جمعی»




حوادث چند روز گذشته در کویته ی پاکستان و حضور 60 هزار نفری زن و مرد هزاره به عنوان تحصن و اعتصاب غذای دسته جمعی در خیان های این شهر، نه تنها هزاره ها که تمام پاکستان را تکان داد و اعتبار  و وزنه ی سیاسی خاصی به هزاره های واقعا اقلیت این کشور و رهبریت برخوردار از «مدیریت بحران» و «عقلانیت سیاسی» حزب دموکراتیک هزاره ی پاکستان (HDP) بخشید.
رهبران احزاب و گروه های سیاسی مقتدری چون الطاف حسین سردمدار مقتدر جنبش متحد قومی (MQM) که قبلا چندسال را در برابر حکومت های نظامی پاکستان با قدرت فوق تصور ایستادگی نمود و با نیروهای مسلحش ارتش نام دار پاکستان را وادار به پذیرش خواسته هایش در کراچی نموده بود، عمران خان رهبر تحریک انصاف پاکستان و رقیب نواز شریف و بی نظیر بوتو در انتخابات پارلمانی، صدراعظم کنونی پاکستان از حزب مردم پاکستان (PPP) و ده ها رهبر گروه های محلی بلوچ، پشتون و رهبران مذهبی را وادار نمود یا به تحصن بپیوندند و یا اعلام همبستگی و پشتیبانی از خواسته های قانونی مردم هزاره ی پاکستان نمایند.
علاوه بر آن، با آشکار شدن میزان جنایت و ددمنشی حادثه ی تروریستی و جنایتکارانه ی بم گذاری روز پنج شنبه، مردم هزاره با خشم غیرقابل کنترولی سلاح های دفاعی خود را بیرون آورده و قصد برپایی خشونتی بی سابقه در شهر بحران زده ی کویته برای انتقام از قاتلان و تروریستان داشتند. در آن لحظات که با بعضی از مسوولین در تماس انترنتی بودم، سردرگمی اولیه بر رهبریت حزب دموکراتیک هزاره مستولی گشته بود و در چنان شرایط هولناکی نمی دانست که واقعا برای کنترول مردم به خشم آمده چه کنند و چه کسی پاسخ گوی جوی های خونی خواهد بود که در این شهر به راه بیفتد. سراسیمگی همه جا حاکم گشته بود و تجربه های تاریخی ما نشان می دهد که استیلا بر چنین وضعیت بحرانی که ناشی از واکنش مردمی مسلح و خشمگین می باشد، اگر نگویم ناممکن و لی بسیار زیاد مشکل می باشد. واقعا مدیریت و مهار خشمی عمومی و مسلح شدن همگانی مردم برای انتقام، نیازمند اعتبار بالای سیاسی ـ اجتماعی رهبریت می باشد، که دیدیم چگونه رهبریت خردمند هزاره های کویته (HDP) علاوه بر مهار درست آن، انرژی آزاد شده و پتانسیلی که می رفت به طور خود به خودی و مستقل از رهبریت سیاسی به فعلیت درآید را با توان و شایستگی شگرف و فراتر از تصوری، به سوی حرکتی مدنی سوق داد و یکی از ابتکارات بزرگ تاریخی کشور پاکستانِ آلوده به خشونت و نیز در سطح منطقه را باعث گردد و حاکمیت بی انعطافی را وادار به تسلیم نماید که بارها طی مذاکراتی به خواسته ها تن نداده بود.
این است که رهبریت دموکراتیک، شایسته و مردمی تنها از مردم کار و اقدام نمی خواهد، بلکه خود همیشه پیشاپیش مردم دست به اقدامی می زند که مردمش را به تحقق آن فراخوانده است. دقیقا در موجودیت چنین رهبریتی است که نه تنها این گونه اقدامات و کنش ها به پایان خود نزدیک نمی شوند و اعتبار رهبریت سیر نزولی نمی یابد و پیوندهای مردم و رهبریت گسسته نمی شود، که به استحکام هرچه بیشتر آن منتهی گشته و چنین اقداماتی نیز به طور حتم به نتایج لازم و مورد نظر منجر می گردند.
در کابل اما، مردم هزاره پس از سقوط طالبان به رهبریتی اقتدا نمود که نخست داد از حقصوق پامال شده ی آنان می زد. این مردم سربلند و وفاداری که روزگاری (دهه ی هفتاد کابل) در کنار مزاری بزرگ عظیم ترین مقاومت تاریخ کشور و منطقه را آفریده و در شرایط محاصره ی کامل، برابر نیروی 100 هزارنفری تا به دندان مسلح حاکمیت نامشروع و چند خیابانه ی ربانی، سیاف، محسنی، سه سال و نیم مقاومت نمود و بالاترین فدیه ها را به نمایش تقدیم «آزدی» نمودند و در همین برش تاریخی بگونه ی معجزه واری مدینه ی فاضله ی فاقد طبقات و یگانه شدن را پدید آوردند و نان و لباس خانه ی همگان یگانه گشت، در کنار محقق نیز با حضورهمیشگی در خیابان ها و حتا بلندکردن موتر رهبر بر روی دستان خود از فرط صمیمیت و عشق، بار دیگر حماسه ی یک پارچگی و ایستادگی را به نمایش گذاشت. به فراخوان آن رهبری، رکورد حضور در انتخابات کشور را شکستاند و در تمامی کشور درصدی اشتراک شان بالاترین را نشان می داد و آن کس را که رهبر می خواست، بر قدرت نشاندند. رهبریت متکی به فرد و سخت خودخواه و بی باور به دموکراسی، از تمامی اقدامات مردم استفاده ی شخصی نمود و هر خیزش مردم و آن حضور شکوهمند نیم ملیونی در خیابان های غرب کابل را با پول های نقد معامله نمود و از آن به خرید موترهای لوکسی برای زنانش و ساختن کاخی شکوهمند روی آورد. مردم اما در سایه ی چنین رهبریت خودکامه و رفاه طلبی، همچنان در وضعیت و موقعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی گذشته و حتا بدتر از آن قرار گرفتند و به دلیل عدم گرفتن نتایج درست سیاسی از اقدامت خود و برباد رفتن همه ی آن ها با پول هایی که به جیب رهبر رفتند، اعتبار سیاسی و حتا اقتدارشان به شدت زیر سوال رفت و حاکمیت جور و تبعیض هم آموخت که چگونه باید افسار مهار این مردم را با پرداختن پول های نقد به رهبریت جاه طلب و مستبد، در دست گیرد.
این است  مقایسه ی دوگونه رهبریت در میان هزاره ها در برش کنونی از تاریخ مبارزاتی مردم ما. بنابراین و با توجه به تجارب به دست آمده، باید از این پس برای تشکیل «رهبریت دموکراتیک جمعی» وارد اقدام شویم و درصدد تهیه ی برنامه و نقشه ی مسیر برای مبارزات دموکراتیک هزارگی تا رسیدن به برابری کامل شهروندی که تنها با نفی کامل فاشیزم قومی (و نه جایگزین نمودن فاشیزم هزارگی به جای فاشیزم قومی کنونی) ممکن است، باشیم و از همین اکنون عملا دست به کار گردیم و برای بقا و استقامت هسته ها و جنبش نوپای هزارگی در داخل کشور و نیز سراسر جهان، آن را یاری نمایید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفا ما را با استدلال و نظرات علمی خود یاری رسانید