۱۳۹۱ دی ۲۹, جمعه

ايران و پاليسي رقابت منطقه اي 3


قسمت سوم
باسقوط رژيم ­نجيب که به علت شتاب بسیار بالای سیر سرنگونی آن، همه را به شگفتی کشانید و باعث به قدرت رسیدن گروه هاي ضدشوروي گردید، دخالت هاي ­ايران در کشور ما چهره و رویکردي آشکارا ضدپاکستاني به خود گرفت و بر اساس محاسبه ای شدیدا اشتباه، قمار بزرگی را روی مهره ی «شورای نظار مسعود» به عنوان یکی از زیرمجموعه های «جمعیت ربانی»، همین طور جریانات «نسب گرای شیعه مذهب» و «شیعه محوران غیرهزاره» مانند شیخ محسنی آغاز نمود و به همین دلیل به تقويت شدید و همه جانبه ی مالی ـ تسلیحاتی حکومت شوراي­ نظار پرداخته و به رویارویی جدی با نیروهای هزارگی به رهبری شهید مزاری که در زمان سرنگونی رژیم گذشته عمدت ترین نقش را دارا بود، روی آوردند.
گرچه در اين­ مرحله تلاش همه جانبه ی رژیم توسعه طلب ایران بر تقويت حاکميت  انحصاري شوراي ­نظار و گروه هاي ­متحدش يعني سياف و محسني تمرکز یافته بود، اما در عین حال سعی می کرد تا دامنه ی متحدین دولت را به هزاره ها به عنوان یکی از مقتدرترین اقوام و نیروهای سیاسی ـ نظامی و نیز ازبک هایی که امکانات گسترده ای را از رژیم گذشته به همراه داشت، گسترش دهد. این رژیم که به خیال خود می پنداشت، هر مشکل را می توان با پول و یا فریب هم زبانی و هم مذهبی می توان به راحتی حل نمود، از کشانیدن حزب وحدت به همکاری با دولت انحصار طلب موسوم به «دولت اسلامی» کاملا مطمئن بود. درحالی که حزب تازه­ تأسیس موسوم به «وحدت ­اسلامي» به دبیرکلي شهيد عبدالعلي مزاري که عمدتا از مردم هزاره تشکیل شده بود و به همین دلیل بخش اعظم آن تدريجاً به سوي منافع مردم­ هزاره و پایان دادن به ستم و تبعیض و بایکوت تاریخی این مردم اولويت مي داد و به همین دلیل هیچ نقاط مشترکی با رژیم ولایت قبیحی نمی یافت که هدفش دقیقا به استخدام گرفتن آنان برای مقاصد توسعه طلبانه ی منطقه ای بود. به همین علت گام های مستقل از اراده ی ايران برداشت و با اصرار روي خواسته هاي  اساسي مردم­ هزاره، پيوستن به دولت ­انحصاري رباني، سياف، محسني را منوط به برآورده شدن مطالبات مردم خود نمود.
اما از آن جا که دولت مردان ايراني که با چنگ و دندان برای حراست و ابقای حاکمیت موسوم به «دولت اسلامی» کابل وارد میدان شده بود، ­رویکردها و مطالبات بنیادین مردم هزاره را حرکتي درجهت تضعيف ­حاکميت تحت فرمانش مي دانست و ماهيت این مطالبات را تمرد هزاره ها از دولت اسلامی تعبیر می نمود. بنابراین و با توجه به ماهیت شدیداً مستبدانه ی این رژیم که در رابطه با مسائل داخلی اش به روشنی نشان داده است که هیچ گونه مخالفتی را برنمی تابد و به همین دلیل هم از تجارب سرکوب مستمر و درازمدتی برخوردار می باشد، به زودی تحملش از عدم پیروی هزاره ها از درخواست های نامشروع و سودجویانه ی دولت مردان ایران کاملاً به سر آمد و تصمیم گرفت تا بار دیگر مانند سال های نخستین دهه ی 60، پروسه ی سرکوب دیگری را برای هزاره ها روی دست بگیرد. بنابراين، دولت کابل­ را وادار ساخت تا جنگی گسترده عليه حزب ­وحدت زير رهبري­ مزاري را آغاز نمايد.
در این راستا و در همسویی با حملات نظامی دولت وقت کابل علیه مردم هزاره، توطئه ها و تحرکاتي از داخل حزب ­وحدت نيز آغاز گرديده و جریانات اطلاعاتي ايران به رهبری سيدمصطفي کاظمي، سيدعالمي بلخي، سيدمحمد سجادي، سید ابوالحسن فاضل و... را براي ايجاد فشار بر مزاري فعال تر ساخت. جنگ ها و حرکت هاي ايذايي به منظور تنبيه و نهايتاً وادارسازي مزاري به ­پيروي از منافع ­ايرانيان که در این مقطع در حکومت انحصاري ­کابل تبلور يافته بود، هرروز درگوشه و کنار کشور عليه این جناح­ در حزب ­وحدت به وقوع مي پيوست. وقتي مزاري قاطعانه در برابر همه ي آن توطئه های عمدتاً نظامیِ طراحی شده از سوی ایران ايستادگي نمود، جنگ هاي فرسایشی و ­گسترده تری به دستور اين رژیم مداخله گر عليه وي به راه انداخته شد.
آغاز نمودن ­جنگ گسترده ای که برای زمین گیر نمودن نیروهای هزارگی و یا تسلیم شدن آنان به خواسته های سیاسی ایرانیان که باید از ظاهری منطقی برخوردار باشد، طرحی بود که توسط سفارت ­ايران با همکاری جناح ­اطلاعاتي ايران در درون حزب ­وحدت و نیز شخص احمدشاه مسعود تهیه گردیده و بر اساس آن، کادرهاي ­مهم متمایل به چپی که از گروه موسوم به «سازمان مجاهدین مستصعفین» (قبلا سازمان مجاهدین خلق افغانستان) به حزب وحدت عمدتا هزارگی پیوسته بودند و بر اساس تحلیل ایرانی ها آنان عامل اصلی عدم تمکین هزاره ها به خواسته ها و مداخلات دولت ايران به شمار می رفتند، در نزدیکی سیلوی مرکزی کابل و کنار یکی از پایگاه های نظامی گروه اتحاد سیاف، ترور گرديدند. این طرح دقیق و هوشمندانه باعث گردید تا حزب وحدت، نیروهای سیاف را عامل این توطئه بدانند و بدین گونه رد پای رژیم ایران و حتا دولت کابل را برای بازگشت احتمالی هزاره ها به سوی آنان، به کلی از میان برداشته شده بود. زمانی که تمامی اطلاعات و شواهد از دخیل بودن اتحاد سیاف متمایل به سلفیت در اقدام خصمانه ی ترور 4 تن از اعضای شورای مرکزی حزب وحدت کگایت داشتند، نیروهای هزارگی پس از دفن کادرهای رهبری شان تصمیم به جنگ با گروه موسوم به «اتحاد اسلامی»  به رهبری عبدالرب رسول سياف به منظور انتقام گرفتن از آن ها گرفتند. اما پیش از شروع شدن جنگ میان این دو نیرو، حدود 15 نفر از باربران هزاره در منطقه ي سرای هراتی از محله ی کوته سنگيِ کابل توسط نیروهای مسلح سیاف به شکل فجیعی کشته شدند که احتمال داده می شد بازهم دست استخبارات ایران در تحریک این نیروها در کشتن غیرنظامیان هزاره برای شعله ور نمودن جنگ میان نیروهای سیاف و هزاره ها حضور داشته باشد. بدين گونه مطابق خواست ­ايران، ­جنگ گسترده و ویران گری ر کابل آغاز گردید تا از سویی نیروهای هزارگی را مشغول جنگی نماید تا دست از مطالبات سیاسی اش از دولت مرکزی بردارد، و از طرف دیگر نیروهای نظامی مردم هزاره را دچار فرسایش و ضعف نماید تا بار دیگر به سوی حاکمیت وابسته به ایران رو آورد.
چند ماه اوضاع با جنگ های تحمیلی پراکنده اما مستمر ادامه يافت تا اين که طرح سرنگوني ­کامل جناح ­مزاري که از حمايت اکثريت­ قاطع مردم هزاره برخوردار بود، باشرکت تمامي جناح هاي ­دولتي اعم ­از گروه حرکت ­محسني (پاسداران جهاد سيدکاظمي، عالمي بلخي و بسیار دیگر متعلق به نحله های «نسب گراییان شیعه» و «شیعه محوران غیرهزاره» از درون جبهه ی هزارگی)، جمعیت ربانی، شورای نظار مسعود و اتحاد سياف، روي ­دست گرفته شد که با حمله به ­افشار (علوم­اجتماعي) به عنوان مرکز فرمان دهي نيروهاي مقاومت طرفدار مزاري، آغاز گرديد. اين­ عمليات­ که منجر به ­خلق يکي از وحشيانه ترين جنايت ها در سده ي اخير از تاریخ کشور ما شد، بيش ­از 4 هزار نفر که اکثر آنان ­را مريضان، کودکان، زنان و سالخوردگان تشکيل مي داد، به ­فجيع ترين شکلي به قتل رسيدند. تجاوز وسيع به  ناموس و به اسارت­ بردن زنان و دختران جوان، همچنین سربریده شدن کودکان و مردان جوانان به منظور ایجاد وحشت، از مشخصه هاي بارز اين ­عمليات بود که به کلی پیروزی محدود نظامی دولتیان را تحت الشعاع خودش قرار داده که با گذشت زمان و افشای اسناد و شواهد بیشتری، کریه بودن شدید این جنایت ضدبشری را روشن تر ساخت. اما بازتاب چنين  تهاجم ضدانساني حکومت ­وقت، عليرغم دلهره و نگراني اوليه اي که بر مردم­ هزاره مستولی نموده بود، چیزی جز تصميم قاطع و همگاني در ­دفاع از خود نبود که آنان را واداشت تا برای بقای فیزیکی ـ هویتی شان همچنان و با ارده ای پولادین در میدان باقی بمانند.
از این پس که دشمن مرکز حزب وحدت با تمامی امکانات مالی ـ تسلیحاتی اش را به تصرف خود درآورد، سرفصل تازه ای از مبارزات مردم هزاره آغاز گردید و این مردم را در برابر وضعیت تازه و مشکلی قرار داد تا با تصمیمش سرنوشت فرداهای خود را رقم زند. از یک طرف دشمن بسیار سفاک و جنایتکاری در چند قدمی شان قرار داشت که امکان پیشروی بیشتر آنان و تبدیل نمودن تمامی غرب کابل به کشتارگاه بزرگی کاملا قابل پیش بینی بود که انان را به سوی مقاومت تشویق می نمود. در کنار آن، فقدان تجهیزات ابتدایی نظامی و حتا پول و امکانات لازم، روحیه ی نیروی شکست خورده را بیشتر ضربه می زد و آنان را در گرفتن تصمیم مقاومت مردد ساخته بود. در چنین وضعیتی اولین گروه های مقاومت با سلاح های انفرادی تشکیل گردید و فورا به خط مقدم در سرک 4 سیلو اعزام گردیدند. مقاومت اولیه ی انان در دفع حملات بعدی دشمن، اندکی روحیه را بالا برد و با موجودیت تهدید قتل عام عمومی، اراده ی عمومی مردم بر مقاومت جدی و همگانی شد که با پیوستن گروه های داوطلب جوانان به خطوط مقدم جبهه ها، عملا دوران نهاد سیاسی موسوم به «حزب وحدت» به عنوان هدایت گر و رهبری مقاومت مردمی پشت سر گذاشته شد و از آن پس این مردم بودند که با تصمیم خود جبهات و سنگرهای مقاومت را دوباره برپا داشتند و پایه های مقاومت بزرگ تاریخی سده ی اخیر را نه تنها در کشور خودمان، که در سرتاسر خاورمیانه بنا نهادند.
با اين تصمیم و شکل گیری یگان های نظامی مردمی، مزاري ­بزرگ تمامي ­توجه خود را به ­مردمي نمود که عليرغم ترس، اضطراب و ضعف امکاناتی، فداکارانه خود را آماده ي مقاومت ­همه جانبه درمقابل هرگونه ­تجاوز بعدي نموده که پیامد آن، تغییر یافتن مقام مزاري از دبيرکلي حزب ­وحدت به رهبری مقاومت مردم­ هزاره بود. چراکه او با اراده ای پولادین در کنار مردمش ماند و همانند آنان تصمیم گرفت تا به ادامه ی مقاومت برای بقای فیزیکی ـ هویتی مردم هزاره بپردازد.
روگرداني و سپس ايستادگي و مقاومت ­هزاره ها که واقعا فراتر از تصور همگان بود، نگرانی سخت و هولناکی را برای طراحان داخلی و خارجی نابودی هزاره ها به بار آورد. دولت ایران به دلیل تغییر نمودن اوضاع برخلاف انتظارات و پیش بینی هایش و استتار نمودن اشتباه بزرگش در کشور ما، اقدامات تازه ای را با نیرنگ و گرفتن موضعی شيادانه و دوپهلو (درست مانند دوران­ مقاومت ضدشوروي) روی دست گرفت و با اعزام به اصطلاح «هيأت ميانجي و صلح» به غرب کابل، خواست تا خود را دلسوز و بی طرف نشان داده و از وقوع حوادث دردناکی چون «فاجعه ی افشار»، متأسف و ناراضی نشان دهد. در راستای رویکرد تازه ی رژیم ولایت قبیح، رسانه هاي دولتي این رژیم سفاک و خونریز عوام فريبانه از حقوق مردم شيعه و ضرورت دفاع از آنان سخن ها راندند و فریادهای اعتراض بلند نمودند!! حاکمیت غیرانسانی ولایت قبیح با این رفتار تاکتیکی اش تصمیم داشت تا فضا و شرایط را برای شعله ور شدن جنگ شوم مذهبي ای مهیا سازد که تقریبا یک سده پیش از آن توسط امیر عبدالرحمان جلاد و عامل استعمار انگلیس برای نسل کشی هزاره ها به راه انداخته و موفق شده بود تا حدود 60 درصد این مردم را از دم تیغ فرماندهان خودسر و تام الاختیارش بگذراند.
برای اجرایی نمودن این پروسه ی ضدانسانی، تصمیم داشت تا نخست مخالفان حنفي مذهب دولت کابل را، زیر پوشش مذهب مشترک با دولتی متحد و نزدیک سازد که تنها بر بخشی از پایتخت حکمرانی می نمود. در گام بعدی همه ی این نیروها را با انگیزه ی مذهبی عليه هزاره های «رافضی»!! بسيج نمايد که فتوای جهاد علیه مخالفین (عمدتا هزاره ها) توسط مهره اش ربانی، در راستای همین طرح بود. طی اين  پروسه دولت­ کابل که شدیداً مورد پشتیبانی ایران قرار داشت، براي سرکوب­ جدی و نهايي هزاره هاي مستقر در غرب کابل مورد تشويق قرار گرفته و شدیداً تقويت و مجهز گردید.
اين حرکت رذیلانه ی دولت کابل (جهاد علیه رافضیان) که با هدایت مستقیم رژیم ایران راه اندازی شده بود،­ با ابتکار خردمندانه ی شهيد مزاري مبني ­بر  بستن پيمان سیاسی ـ نظامی با حزب ­گلبدين حکمتیار و نیروهای ازبیک موسوم به «جنبش­ ملی اسلامی» به رهبری عبدالرشید دوستم (که هر دو حنفی مذهبند) به کلی خنثي گرديد. رژیم ایران که اینک دیگر کاملا کلافه شده بود و اکثر تیرهایش به خاک نشسته بودند، طرح نابودی و یا کنار گذاشتن رهبریت صادق، خردورز و مقاوم مردم هزاره را با پیش کشیدن طرح برقراری انتخابات و تعیینات درون حزبی توسط جناح ­اطلاعاتي اش در درون حزب وحدت، به کار گرفت تا از این طریق به برکناري مزاري نائل گردد. در این رابطه آن چه باعث شگفتی همگان گشت، پشتیبانی گروه حرکت اسلامی شیخ محسنی، سید انوری و سيدهادي از راه افتادن انتخابات درونی حزب وحدت در شرایط بسیار بحرانی توأم با حدود 20 جنگ تحمیلی و دخالت آشکار همراه با تهدید پی در پی این گروه بود، درحالی که به لحاظ تشکیلاتی هرگز ربطی به گروه آنان نداشت.
در چنین وضعیت بحرانی و شرایط کاملا جنگی، مردم هزاره علیرغم راکت باران بی وقفه ی غرب کابل، و نیز تهدید مستمر و پی در پی گروه محسنی مبنی بر ممنوعیت هرگونه راهپیمایی، به طور گسترده در صحنه حضور یافته و با بيعت ده ها هزارنفری شان بارهبريت مزاری، طرح های خائنانه ی ایران و عوامل داخلی اش را خنثا نمودند. اين بار برنامه ي کودتا از درون با همکاری آشکار گروه حرکت محسنی و شدت یافتن حملات نظامی دولت بر مواضع و سنگرهای مردم هزاره به مثابه ی دستورالعمل دیکته شده از سوی دولت ایران به اجرا درآمد که آن ­هم با مقاومت فوق تصور رزمندگان دلیر و با انگیزه ی هزاره و نیز اقدام به موقع نيرو­هاي ­وفادار به مزاري، درشب 23 سنبله 1372 نقش بر آب گرديد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفا ما را با استدلال و نظرات علمی خود یاری رسانید