آنچه امروز میان جریانات
فکری ویا مدعیان روشنفکری جامعه ی هزاره رایج گشته است، چیزی شبیه «نقد» است که
جناح های سیاسی یک دیگر را شدیدا مورد تهاجم قرار می دهند، درحالی که نه اصول و
مبانی نقد مورد رعایت قرار می گیرند و نه ماهیت منتقد به عنوان فرد و یا جریان
فکری ـ سیاسی، مشخص است تا پژوهندگان و یا سوژه ی مورد نقد قرار گرفته بداند که
این رویکرد بر اساس کدام معیارها و ارزش ها صورت گرفته اند. بنابراین، پیش از این
که یک فرد و یا جریان فکری ـ سیاسی به مرحله ی تعیین یک هویت فکری ـ سیاسی برای
خودش برسد و بتواند اساسات و ابعاد مختلف دیدگاهش را بر مبنای «باور»ها و
«ارزش»های روشنی تبیین نماید، بدون توجه به معیارهای پذیرفته شده ی نقد، به نقد
جریانات مختلف می پردازند.
به عبارت دیگر، با آن که
تاکنون نه فرد و نه جریانی از میان این همه مدعیان پر ادعا و حرَاف ای بی عمل قادر
گشته تا برنامه ای را برای ماهیت و نوع مبارزات خود ارائه نماید و اساسا همان
«ارزش»ها و شاخصه های فکری و نیز موضع سیاسی و خاستگاه طبقاتی راهنمای شان در نقد
افکار و برنامه های دیگران قرار گردند، به یاوه سرایی و توهین بی هدف و کودکانه ای
متوسل می شوند که مبنای همه ی آن ها را کینه های شخصی تشکیل می دهند.
در طرف مقابل، سوژه ای که
مورد نقد قرار می گیرد باید از این حق برخوردار باشد که بداند با کدام معیارها و
ارزش هایی مورد نقد قرار گرفته است. در چنین وضعیتی او یا به نقد ارزش ها و باورهای
منتقد می پردازد و در صورت اشتراک فکری در باورمندی به آن ارزش ها و معیارها،
درصدد اثبات این امر می شود که پایبندی و التزام خود را به آن ارزش ها و باورها را
نشان دهد. در حالی که اگر نقدها بر مبنای هیچ ارزش، باوری و اصول دموکراتیک صورت
نمی گیرند، مدافعان از جریانات و سوژه های نقد شده نیز بدون داشتن اصول و معیاری
به طرفداری از آنان می پردازند و به جای پیمایش راه اصولی در نقد و پاسخگویی به آن
ها، راه ناسزاگویی و اتهام را پیش می گیرند که بیش از پیش سوژه ی محبوب خود را به
لجن می کشند.
اگر بخواهم بازهم مسأله را باز کنم و توضح بیشتری
بدهم، به صراحت می گویم که بدون داشتن برنامه، تمامی مدعیان مبارزات سیاسی فاقد «هویت
سیاسی» می باشند که همیشه دچار سردرگمی و بی هدفی گسترده ای خواهند بود که نهایتا
هرگونه مسوولیت پذیری را از زندگی سیاسی شان دور می سازد. بنابراین، نقد عناصر
ومجموعه های سیاسی دیگر بدون ارائه ی برنامه های خود، حرافی بی انگیزه و مشت زدن
در هوا بوده که هدفی جز ماجراجویی درپس آن نهفته نخواهد بود، بنابراین نقدها و
داعیه هایی از این دست فاقد هرگونه اعتبار و مشروعیت سیاسی می باشند. چراکه وقتی
هویت سیاسی در پس این نقدها قرار نداشته باشد و علاوه در ابهام خاستگاهی نقد، هرگز
اصول آن را نیز مورد رعایت قرار نداده اند، بنابر همین اساس موجودیت و ماهیت جریان
سیاسی منتقد شدیدا موضوع بحث جدی خواهد بود که خود اعتبار نقدهایی از این دست را
از میان برخواهد داشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفا ما را با استدلال و نظرات علمی خود یاری رسانید