یکی از دوستان سوالی کرده بود که کوتاه نظرم را در
مورد 2014 بنویسم. در پاسخ گفتم که مگر قرار است اتفاق خاصی بیفتد؟ مگر با وجود نیروهای
خارجی ما چه خیری دیدیم و چقدر از میزان تبعیض و ستم فاشیزم قومی حاکم کاسته شد؟ در
طول حدود یک دهه حضور نیروهای خارجی، بودجه ی خیراتی آن ها با تبعیض شدید توزیع گردید
که سهم هزاره ها حتا کم تر از یک درصد بود، آیا یک کشورهای اهداکننده ی پول، در این
مورد از توزیع کنندگان داخلی و خارجی سوالی کرد و یا تبعیض گران را مورد بازخواستی
قرار دادند؟ اردویی که برای تأمین امنیت کشور و شهروندانش آموزش داده شده است، مستقیما
در بهسود لباس عوض کرد و به نام کوچی علیه مردم ما یورش برد و ضربات بزرگ جانی، مالی
و حتا روحی بر بومیان آن مناطق وارد نمود. مگر فلسفه ی وجودی بیگانگان موسوم به آیساف در کشور ما مقابله با
ناامنی و تروریزم نمی باشد؟ پس چرا علی رغم حضورشان در بامیان و اطراف آن، هنگام
تجاوز کوچی نماها به یاری مردم بومی و محلی نشتافتند و یا در مسیر راه های
هزارستان باستان به تأمین امنیت نپرداختند؟ آیا آنانی که در این مسیرها مرتکب
جنایات فجیع می گردند، خودشان را منتسب به طالبان و حزب گلبدین نمی دانند؟ در این
شکی وجود ندارد که سایه ی فاشیزم قومی بر حاکمیت سیاسی کنونی ما افتاده که هرگز
نمی تواند مستقل از اراده ی آن عمل کند، اما اگر انصاف را کناری نگذاریم، واقعا
چند درصد پول های کمکی در اختیار دولت قرار داشته است؟ مگر اکثر کشورها در توزیع
کمک ها مستقیما دخیل نبوده اند؟ بنابراین باید شکی نکرد که در تحکیم پایه های
تبعیض و نابرابری، دست خارجیان کم دخیل نبوده است.
قصه ی 2014 دقیقا همان حکایت شیر و مگسی است که هنگام
پریدن از روی یال شیر از او به خاطر حضورش بر بدن وی معذرت خواهی نمود. شیر در پاسخ
گفت، من از آمدنت خبر نشدم، چه نیازی بود تا رفتنت را خبر می کردی. من معتقدم که امریکا
و انگلستان سالیان درازی است که به پشتون ها به عنوان پیش قراولان سپاه استعمار اعتماد
کافی دارند و تنها روی آن ها حساب می کنند و بس. مگر زمانی که در کنفرانس های بین المللی از دولت افغانستان خواهان
شفافیت در ارائه ی خدمات و مصرف بودجه شده اند، از نابرابری توزیع آن در ولایات
مختلف هم پرسیدند و از مصارف بیش از 50% بودجه در ولایات پشتون نشین شرق و جنوب
کشور در برابر تقریبا صفر بودن آن در هزارستان باستان، توضیحی خواسته اند؟
گرچه با رفتن نیروهای خارجی نمی توان به نگرانی
های مبتنی بر افزایش ناامنی ها و حتا تهدید آزادی ها و حقوق اقوام کشور کم بها داد
و آن را ناچیز و کم اهمیت جلوه داد، اما درعین حال با رفتن نیروهای خارجی زمینه ی
عینی و میهنی دفاع مسلحانه از خودمان آماده خواهد شد، حال آن که این اقدام در زمان
حضور نیروهای خارجی تقریبا ناممکن است و می تواند ما را با آنان رو در رو قرار دهد
و به صف آرایی ناخواسته با آنان بکشاند و بدین گونه هزاره ها را در اذهان جامعه ی
جهانی «تروریست» و ضدصلح قلمداد نمایند.
چرا باید مترسک های حاکمیت فاشیستی چنان هراسان
مان سازند که بی اختیار به دام پشتیبانان بین المللی همین فاشیست ها پناه بریم.
معجزه ی بزرگی که می توانیم به آن چشم بدوزیم، باور نمودن و امید بستن به خودمان
است. به جای هراس از نزدیک شدن 2014 که مطمئنا هیچ مشکلی را حل نخواهد کرد، از هم
اکنون درصدد سازماندهی نیروهای مقاومت هزارگی باشیم. این یگانه ضامن معتبر نجات
مردم آزاده ی ما است. مطمئن باشید که جز خود هزاره، هیچ کسی و در هیچ زمان و دوره ای،
ناجی ما نخواهد شد. این ایمانی است که روزگاری بالاخره به آن باورمند خواهیم شد،
پس بهتر آن است که هرچه زودتر این قاعده ی نجات بخش را پذیرا شویم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفا ما را با استدلال و نظرات علمی خود یاری رسانید