۱۳۹۱ آبان ۱۵, دوشنبه

استفاده ی ابزاری یاران محقق از «شهید مزاری»




برای روشن شدن موضوع لازم می بینم تا به چند نکته در مورد تفاوت بنیادین میادین اندیشه و کارکرد شهید مزاری با رفتار مدعیان دروغین پیروی از او اشاره نمایم.
1 ـ اگر فسیل های اورنگ پرست کنونی که هرگاه برای معرفی خود به مردم کم می آورند، به دامن پیشوای استراتژیک هزاره ها متوسل می گردند و از رفتار و کردار درست و مردمانه ی او برای خرید اندکی مشروعیت استفاده ی ابزاری می کنند، زمام امور مردم ما را در دوره ی مقاومت هویت طلبانه ی کابل برعهده می داشتند، با توجه با خصلت های نامردمانه و غیرمبارز آن ها، راه و روش کاملا متفاوت و مشخصا مماشات گرانه و استمالت جویانه را پیش می گرفتند که بنیادا با آن چه مزاری بزرگ انجام داد، در تضاد بود. در آن صورت دیگر تنشی با محسنی و انوری و مسعود و سیافی پیش نمی آمد و همچنان همگی شان نیروهای جهادی به شمار می رفتند، یعنی دقیقا چیزی که محقق همیشه روی آن تکیه دارد. بنابراین، درصورت مطرح شدن بعضی از مطالبات سیاسی از حاکمیت مجددی و سپس ربانی، به تنها چیزی که نمی اندیشیدند، مقاومت در برابر زورگویی ها و انحصار قدرت رژیم ربانی، سیاف، محسنی بود. درست روشی را که در این دهه ی اخیر پیش گرفته اند.
2 ـ موقعیت سیاسی ت اجتماعی هزاره ها پیش از مقاومت فوق تصور آنان در کابل در حدی بود که هرگز توسط دولت انتقالی پشاور مورد پذیرش قرار نمی گرفتند و دلیلش را هم از دهان مولوی یونس خالص چنین بیان داشتند که « هزاره ها تنها چند خانه بوده که به حساب درصدی هم نمی آمدند. بالاخره آن ها را به شکلی راضی می کنیم». اما مقاومت هزاره های سربلند غرب کابل به رهبری مزاری بزرگ دگردیسی ژرفی را در عرصه های اندیوی، سیاسی و اجتماعی کشور ایجاد کرد و باعث گردید تا در کنفرانس بن داوطلبانه حدود 20 درصد حق در تمامی عرصه ها برای شان قائل گردند. در حالی که فسیل های اورنگ پرست کنونی که بی شرمانه و سودجویانه خود را به مزاری بزرگ منتسب می نمایند، پس از شهادت آن پیشوای استراتژیک مردم ما به دلیل بی کفایتی و فساد مالی ـ اخلاقی شان، علی رغم برخورداری از حق مشروع 20 درصدی (کنفرانس بن)، نتوانستند از حقوقی که دارای پایه های مشروع حقوقی بود، استفاده نموده و سهیم شدن در قدرت را حتا به 5 درصد هم رسانیده نتوانستند. در عرصه ی بازسازی که بر پول های بیگانگان استوار بود هرگز حقی بیشتر از 1 درصد هم نصیب ما نگردید.
2 ـ این فسیل های اورنگ پرستی که نه سواد سیاسی درستی دارند و نه برنامه ی مشخص و تدوین شده ای را دنبال می کنند و تنها بر مبنای هوس و امیال شخصی و گسترش کاخ و توسعه ی حرم سرا هر روز دامن کسی را می چسپند و کاسه های گدایی شان را پیش می کنند، باز هم عده ای گوسفند خانه پروار ایشان به تمجید و مدحش پرداخته و در نبود خطوط مشخص مبارزاتی، چشم بسته و دور از استناد و منطق تمامی خیانت ها، مزدوری و چاکرمنشی این خائنان خودباخته را تأیید می کنند و اساسا برای همین کار موظف هستند و از بابت آن از دربارشان عایدی به دست می آورند. عجبا که این مداحان دربار حتا از همسویی رهبرشان با سیاف این سرسخت ترین دشمن هزاره ها، سید هادی و انوری قاتلان مردم ما در افشار و خاندان جنایت کار بهشتی را به فال نیک می گیرند و با قرار دادن مردم ما در کنار منزوی ترین، مستبدترین و جنایتکارترین رژیم جهان، نابخردانه ترین رویکرد که همانا ایستادن در جناح بازنده در سیاست بین المللی می باشد را بر مردم ما تحمیل نموده و باعث بدبختی بیشتر هزاره ها و فروکاستن از موقعیت سیاسی ـ اجتماعی آنان در سطح میهنی و بین المللی گردید. بی شرمانه تر این که تمامی این رویکردهای خائنانه را به مصلحتی که آن رهبر خردمند!! برای مردم ما تدارک دیده، تعبیر می کنند!!؟
در این میان هم عده ای چنان دچار سرگردانی شده اند که مدعی هستند باید این ها را با روش های نوین رهبریت آشنا سازیم!! آخر این ها در بستر خاصی تا بدین جا رسیده اند و سالیان درازی است که هرگز به کمتر از «رهبریت فردی بلا منازع» راضی نمی باشند. شما فکر کنید که عناصری چون محقق که به سادگی از رؤیای «رهبریت کاریزماتیک» بیرون نمی آیند، حاضرند تا برای دیگران حق برابر با خود قائل شوند و در انتخابات عادلانه و شفاف درون حزبی شرکت کنند و در صورت برنده شدن فرد دیگری، خودش را تابع وی بداند و تمامی امکانات و سرمایه ی حزبی را که مافیاگونه در انحصار خودش قرار دارد را به حزب واگذار نماید؟ این از محالات است. بنابراین وقتی ما می توانیم به تحول و تغییر امیدوار باشیم که تمایلات فردگرایانه را از میان برداریم، زیرا رهبریت دموکراتیک نمی تواند فردی و متکی به فرد باشد و باید به شکل جمعی پیش برده شود. اما واقعیت این است که حتا یک میلیونم سلول های مغز این افراد با کار جمعی سازگار نبوده و هرگز برای دیگر اعضای حزب حق برابر با خود قائل نمی باشند. بنابراین اگر درصدد ایجاد رهبریت دموکراتیک جمعی برای جنبش دموکراتیک و برابری خواهانه ی مردم هزاره هستیم، باید سراغ افرادی غیر از این ها را بگیریم.
مگر روند تحول و تکامل رهبریت با عبور از گذشته های تاریخی که مانند بعضی از افراد کنونی ما (واقعا فاجعه است که بعضی از ما در سده ی 21 هنوز مانند قرون وسطا فکر می کنیم و متکی به فرد هستیم) تلاش می کنند تا فردی خوب و با اوصاف درست را انتخاب نمایند، به مرحله ی تکاملی آن یعنی دموکراتیزه کردنش که با محدود شدن قدرت رهبر و نیز جمعی نمودن آن نرسیده است؟ پس چرا هنوز هم به اندیشه های فرسوده ی قرون وسطایی تکیه می کنیم و روی رهبریت فردی و انحصاری با تمامی اشتباهات و انحرافاتی که دامنگیر مبارزات دموکراتیک خواهد شد، اصرار می ورزیم؟
4 ـ یکی از ویژگی های غیرقابل انکار شهید مزاری که حتا دشمنانش نیز در ان قسمت زبان شان لال می گردد، پاک و منزه بودن وی از شهوت مال و زن بود. او دور از تجملات زیست و درحالی که ده ها میلیون دالر در اختیار داشت و می توانست از آن ها برای مقاصد شخصی استفاده نماید، با شهامت پشت به دنیا و کشش های ظاهرش کرد. آیا محقق نیاز دارد تا 4 زن بگیرد؟ یکی از درباریانش قبلا در پاسخ به من گفته بود که، خوب کرده گرفته است. حلال است و مطابق شریعت. مگر خواهر و مادر ترا ... است!!! این درباری و رابطش با ایران که در لندن زندگی می کند، فراموش کرده است که وقتی کسی را در جایگاه رهبریت قرار می دهد، باید رفتار و کردارش کمی مهار گردد. وقتی می خواهد سرنوشت مرا در دستش بگیرد، من حتما در تصمیم گیری ها و رفتارش حق سوال دارم. من حق دارم که بپرسم وی چه نیازی به 4 زن دارد؟ من حق دارم بپرسم که چرا چندین میلیون دالر را تنها برای خانه ی خودش مصرف می کند. این حق مسلم من است که مطرح نمایم، تمامی پولی را که از ایران می گیری تنها به اعتبار مردم هزاره است و خون شهیدان، یعنی دیگر مال شخصی خودت به شمار نمی رود و «بیت المال می باشد. بنابراین حق تصرف شخصی در آن ها را نداری.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفا ما را با استدلال و نظرات علمی خود یاری رسانید