۱۳۹۱ آذر ۹, پنجشنبه

شوالیه گری در دنیای مجازی یا نهادینه سازی مخنث منشی




دنیای مجازی و به ویژه گروه های اجتماعی آن چون فیسبوک و... فرصت و زمینه ای است تا نیروهای ستم دیده و مبارزین پیشتاز از آن استفاده ی بهینه را ببرند و بتوانند از آن به عنوان ابزاری برای اطلاع رسانی، ارتقای آگاهی و تجربه، هم چنین ارتباطات و سازماندهی همفکران مبارز بهره ی لازم را ببرند. اما این فرصت و زمینه اینک به ابزاری برای تفریح و سرگرمی جوانان ما تبدیل شده، طوری که بخشی از جمعیت دنیای مجازی به جای این که وارد مباحث اصولی مانند نقد و بررسی اساسات و روش های مبارزاتی مردم ما برای انتقال دانش و تجربه ی مبارزاتی و نهایتا رهایی از وضعیت ستم و تبعیض کنونی گردند، دل شان خوش است که عکسی از خود، گاهی عکس یک پشک و...، یا انتخاب نوع لباس و پوشش زنان را برای لایک زدن گذاشته اند!!
به راستی با وضعیت تأسف باری که ما داریم، چرا سایت داران، وبلاگ داران، مراجعین به آن ها و نیز مشترکین فیس بوک از ورود به بحث های جدی در زمینه ی مباحث مربوط به سرنوشت سیاسی ـ اجتماعی شان خودداری می کنند؟ چرا به طور روزافزونی نسبت به مسائلی که سرنوشت ما به آن ها گره خورده اند، بی تفاوت تر می شویم؟ شاید بعضی از مدعیان جوان مبارزات سیاسی دل به این خوش داشته اند که در کنار فلان مهره ی فاشیزم در حزب فلانی جا خوش کرده اند و بنابراین از تمامی تهدیدهایی که در آینده ی نه چندان دور برسر راه مردم ما قرار خواهند گرفت، در امان خواهند ماند؟ اینگونه عناصر یا ماهیت انحصارطلبی و تمامیت خواهی فاشیزم قومی را به طور دقیق نشناخته اند و یا روی دانش و تجارب خود در امر مزدوری، حسابی بیش از اندازه باز کرده اند و هنوز مفهوم «تمامیت خواهی» فاشیست ها را که به معنی ابا ورزیدن از داشتن هرگونه شریکی در «قدرت» و «ثروت» است، درک ننموده اند. با همه ی این ها، به راستی چه زیانی به آن ها خواهد رسید اگر اندکی روی احتمال یک درصدی نسل کشی مردم شان توسط فاشیزم قومی (ازنظر بعضی ها) بحث هایی داشته باشند؟ آیا شرکت در چنین مباحثی به دلیل ممنوعیت شان از نظر فاشیست های هم حزبی آنان، شک و تردید اربابان شان را نسبت به صداقت مزدور بودن اعضای غیر از قوم حاکم و وفادار ماندن شان به آرمان های فاشیستی پنهان حزب، برخواهد انگیخت؟
اگر امروز از دخیل شدن در مباحث جدی به هر دلیلی طفره رویم، آیا نباید خود را برای شمشیرهایی که فردا برای زدن گردن های ما صیقل داده شده اند، آماده کنیم؟ یا این که عده ای با کار نمودن در موسسات خارجی و معاشات دالری، پول لازم را برای فرار از کشور در شرایط سخت و فراتر از تحمل، مهیا ساخته اند؟ مطمئنا کسی که برای بهبود وضع زندگی خود و فامیلش در سرزمین نیاکانی دست به اقدامی اساسی نمی زند، درواقع طفیلی مفت خواری است که با رفتن به دیگر کشورها نیز، علی رغم تمام شعارهایی که در دنیای مجازی سرمی دهد، هرگز تحولی در خودش پدید نمی آید و مسوولیت پذیری همچنان از او فاصله خواهد داشت. عازم خارجه شدن و یا در آن دیار سکنا گزیدن هرگز فی نفسه به انسان اعتبار و شخصیت سیاسی ـ اجتماعی نمی بخشد. این «مبارزه» است که در هر نقطه ای از کره ی خاکی صورت گیرد، متناسب با اثرگذاری اش بر تحولات جامعه ی مادر، برای اقدام کنندگان به آن عزت آفرین خواهد بود.
در کنار مصلحت اندیشان داخلی، دیگرانی نیز هستند که با چرخاندن شمشیرهای براق شان زیر سپهر دنیای مجازی، ادای قهرمانانی را در می آورند که گویا یگانه ناجی مردم خواهند بود. سخن های پرطمطراقی سر می دهند که پنداری انقلاب بزرگی در راه است و آنان سازمان دهندگان آن می باشند. خود را آفریننده ی تحولات و محور رخدادها می پندارند و اگر کاری بر وفق مرادشان نباشد و یا این که از متن تحولاتی باخبر نباشند، آن ها را به باد انتقاد می گیرند که کسی احساس مسوولیت نمی کند و جنبش ها در حال فروکش کردنند. شاید میان این ها و آنانی که با گذاشتن عکس خودشان نیازمند اندکی توجه هستند، تفاوتی وجود داشته باشد، اما در نهایت و با مشاهده ی پسیو و منفعل بودن شان در عرصه ی عمل، هر دو طیف در یک نقطه قرار می گیرند و آن موقعیت بی کارگی و تکیه بر شعاردهی محض است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفا ما را با استدلال و نظرات علمی خود یاری رسانید