۱۳۹۱ آبان ۲۱, یکشنبه

کوره راه انحرافی در مبارزات دموکراتیک هزارگی



باز هم عده ای بدون روشن نمودن وضعیت مبارزاتی مردم ما و ماهیت این مبارزه پی در پی می گویند رهبران!! کدام رهبر؟ کسانی که مردم خود را ترک کرده اند و تنها برای منافع شخصی و خوش گذرانی به دامان سیاف و مسعود رفته اند، لیاقت رهبری مبارزات دموکراتیک مردم هزاره را دارند؟ واقعا منظور این افراد از رهبر چیست؟ مگر همانی را که عده ای سنگش را به سینه می زنند، طی دهه ی گذشته بارها و به روش های گونان تلاش ننموده اند تا صف خود را از مردمی جدا نمایند، چون هم اداره و رهبریت شان به دلیل سطح بالای آگاهی اجتماعی ـ سیاسی شان مشکل بوده و پیوسته یخن مسوولین را می گیرند و برای هر حرکت ناشفافِ مشکوک پاسخ می طلبند، و هم دشمنان این مردم برای زیر پا نمودن حق آن ها و تداوم بایکوت نمودن شان بسی سرسخت و انعطاف ناپذیرند؟ وقتی کسی که به فکر مردم نیست و هر وقت که هوس کرد به مردم دهن کجی نماید، فوری راهش را بگیرد و برود بستره اش را در جایی که سرشار از نعمت برای خودش هست، پهن نماید و اگر منافع و لذت هایش تقاضا کند بی پروا با دشمنان قسم خورده ی مردم ما یکجا شوند و نیتش را نیز با آنان یگانه سازد، دیگر امیدی نیست که بار دیگر با مردم خود در یک راه برود و برای منافع و خواسته های آنان مبارزه نماید. بنابراین این مدعیان رهبری فردی هستند که راهشان را از مردم جدا کرده و طی پروسه ی پر و پیچ و خم و سرگردان کننده ی پیروان، لحظه به لحظه با سرنوشت مردم بیگانه شده و آشکارا به آن ها پشت پا زده اند، و نه این که قلم به دستان روند انزوای آنان را به دور از واقعیت و با ابداع دروغ و فریب ترسیم کرده باشند.
قلم به دستان و مبارزین مردم هزاره خود را موظف می دانند که راه واقعی مردم را روشن نمایند و ارزش ها، ویژگی ها، شاخصه ها و خطوط سرخ این مسیر را برجسته سازند تا بیراه های دیگری پیش پای مردم باز نگردند و بدین گونه مسیر اصلی مبارزات دموکراتیک و برابری خواهانه ی شان از دست نرود. به عبارت دیگر، مبارزین مردم هزاره می خواهند واقعیت ها، عملکردها و رخدادهایی را پیش روی مردم شان بیاورند که چندی قبل توسط نسل پیشین در همین کابل اتفاق افتاده و بهای بسیار سنگینی هم از ما گرفته اند، اما بعضی چاپلوسان درباری و یا عده ای ساده لوحی که تنها به خاطر تمایل شدید عاطفی شان به کسانی که هنوز ناآگاهانه رهبرشان می خوانند، از آنها چشم پوشی می کنند.
بخشی هم به خاطر سردرگمی  مفرط شان و نیافتن پاسخ مناسب و اقناع کننده ای برای وجدان های حیرت زده ی شان از اقدامات نامردمانه ی مدعیان رهبری و مشخصا حرکت های غیرشفاف، زیگزاگی و سودجویانه ی محقق، تنها به ذکر این نکته اکتفا می کنند که محقق مصلحت مردم را بهتر از دیگران می داند!! عجبا، مردمی که شهید مزاری می گفت از مسوولین بیشتر می فهمند، امروزه به خاطر ناتوانی و بی ارادگی عده ای درباری در گرفتن تصمیم قاطع برای بازخواست از کارکرد نامفهوم رهبر محبوب شان که صدالبته منافع و سودهای شخصی بی شماری را برای رهبر فسیل شده و نیز پیروانش به همراه دارد، چنین بی شرمانه و ناجوان مردانه حتا به تخطئه ی مزاری بزرگ هم مبادرت می ورزند. مگر مردم ما خائنین هزاره ستیزی چون انوری، کاظمی، اکبری، محسنی و دیگر همپالگی های ضد مردم را به چه منظوری از میان خود طرد کرده اند؟ مگر دقیقا به خاطر تلاش های ناشفاف و مبهم، و مشخصا پشت کردن شان به مردم و پیوستن به جریانات هزاره ستیزی چون شورای نظار اپورتونیست تمامیت خواه نبوده است؟ روشن است که هیچ فرد و جریانی مصئون از بازخواست نبوده و تمامی افراد و جریاناتی که راه انحراف می پیمایند باید مورد بازخواست جدی مردم قرار گیرند. خوب، حالا که محقق هم دقیقا دارد همان کارهایی را می کند که در دوره ی مقاومت هویت طلبانه ی هزاره ها در کابل، عده ای خائن انجام می دادند و با بی شرمی کامل پایش را درست جای پای آنها می گذارد، چه دلیلی را باید برای برائت دادن به وی ارائه کنیم.
چرا بخشی که خائن نیست و در پیروی از محقق منافعی نصیب شان نمی گردد، چشم شان را باز نمی کنند و پیش از آن که پیروی از این انحرافات و عدم توجه به آنها فرداهای تاریکی را پیش روی شان قرار دهد، به خود نمی آیند و از غلتیدن در پرتگاه های نابودکننده خود داری نمی کنند؟ آیا منافع مردم و به بار نشستن تلاش ها، مبارزات و فداکاری های فوق تصور مردم ما مهم و ارزنده است و یا پیروی کورکورانه از فردی که جز تهیه ی کلکسیون زن و ویرایش و گسترش کاخش وطیفه ای ندارد؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفا ما را با استدلال و نظرات علمی خود یاری رسانید