قسمت دوم و پاياني
وقتي طالبش آمد، شعار آن بود که مدعیان دروغین دین جز شر و فساد را برای مسلمانان نیاوردند و خود الگوهای واقعی دین هستند که صلح و عدالت را برای مسلمین داغدیدهی این سرزمین ارمغان خواهند آورد. چندی نگذشت که همه دیدند، اساساً نگاه آنان به انسان، گلههاي بياختيار و بيارزشي بود که حتا اندازهي ريش و موي اطراف شرمگاهشان هم بهخواست خودشان نمیباشد. در اين دوره ستاندن جان چنين مسلمانهاي مطيع ستم بهآساني کشتن يک مرغ و چه بسا آسانتر و آزادتر و بیقاعدهتر از آن بود.
اينک متحيرم از اين برداشت دينيايکه نامهاي بيشماري بهخود گرفته، اما همه بهيکسان بر خلق خدا ستم روا ميدارند و پيروانشان را به کشتن بيگناهان ميخوانند. از طالبياش بايد ناليد يا اخواني و ولايت فقيهياش، و همه ميدانيم که اينها نامهايي از جريانات گوناگون تحريفشدهي دين رحمت خدايند که بهر نابودي مسلمانان کشور ما از دگرجاها بهسان ودیعهای آورده شدهاند.
و امروزه نيز در واهمه از رو شدن جرايم و جنايتهاي ضدبشري، جنايتهايجنگي و نسلکشيهاي پيدرپيشان، همچنين از دست دادن موقعيت دروغين و غصبيای که با رويآوري مردم و مبارزين موحد به تفسير درست از قرآن و احادیث صحیحهی معصومین ممکن خواهد شد، بهجان انديشمندان و محققين واقعي دين حملهور شده و با سلاح تکفير و ارتداد خواهان کنار زدن آنان و تثبيت موقعيت ديرينه و يا لااقل به تأخير انداختن موعد محاکمه شدنشان و يا بهزير سوال بردن صداقت ایمانشان هستند. مسلماً دينپناهي و قرار گرفتنشان زير رداي دين، چيزي جز جستجوي معافيت و مصونيت از گناهان و جنايتهايشان نيست و مسلمانان آگاه و مؤمن نيک ميدانند که دين مبين اسلام هرگز پناهگاه خائنان و آدمکشان نبوده و اگر آنان خلعلباس ديني نگردند، جز بدنامي هرچه بيشتر دين پيامدي نخواهد داشت.
اينک که اينهمه جفا و جنايت و تحريف دين از سوي مدعيان پيشوايي آن تثبيت گرديده و با تمامي گذشتههاي ننگآور، ضدانساني و ضداسلاميشان هنوز بيشرمانه خود را مبلغ و مدافع دين بهشمار ميآورند، و حتا خود را خداگونه (عياذ باالله) بر قلههاي فرماندهي ديني (فتوا) قرار دادهاند و در مورد ديگران به قضاوت نشستهاند، نبايد کاريکاتوريست ابله، بيتحقيق و عقدهاي دنمارکي و يا عبدالرحمان به مسيحيت گراييده را زياد نکوهش نمود. بلکه بايد کساني را عامل آن دانست که يا خود را قاضيالقضات ميدانند در حاليکه رشوت و تهديد نمودن متهمين توسط خود و حتا خاندانش غوغا بهپا کرده و شيخالحديثاني که تمام عمر را مشغول توطئه، معامله با اجانب و نهايتاً قتلعام مسلمين كشور بوده و امروزه نيز برخلاف ظاهرشان پشت پرده با تروريسان القاعده و طالب همسو و همنوا ميباشد، و دیگراني که بهنام عالم دين و آموزگار شریعت با حاجيه خانمش مصروف تجارت مواد مخدر بود، همچنين آن مدعي جهاد و اجتهادی11 که به عياشي و ثروتاندوزي مشغول بوده و گهگاهي هم که سر از حرمسرايش بيرون کشیده و فتواي تکفير و ارتداد مجاهدان بزرگي چون سردار شهيدان و پيشواي هزارههاي مسلمان و آزاده چون عبدالعلي مزاري و ياران و هزارهها را صادر مينمايد، سخت كريهتر مينمايد.
بهراستي وقتي بهنام دين و بهفرمان متوليان رسمي، مردم افشار و شمالي و مزار و يکاولنگ و... قتلعام ميگردند، و سه سال مداوم و بيوقفه مسلمانان ساکن غرب کابل زير رگبار آتش سلاحهاي مرگبار قرار ميگيرند، همچنين انسانهاي بيگناهي در نيويورک و مادريد و لندن و عمان و پاکستان و عراق و هند منفجر ميشوند و هنوز هم احمقهاي بيخرد و بصيرتي عالم دين بودن فتوا دهندگان چنين جنايتهايي را منکر نميگردند، از مردم جهان غرب چه انتظاري غير از آنکه همهچيز را بهحساب اسلام و رهبر فرزانهی آن گذارند، ميرود؟ عبدالرحمان يگانه فردي نيست که از اسلام رو گردانيده، بلکه او اولين کسي است که در كشور ما آشکارا جدا شدنش از دين مبين اسلام را اعلام داشته است. واقعاً اگر اندک مسئوليتي در جامعه و ميان علماي راستين دين باقي مانده است، چه پاسخي براي هزاران جواني که در دل از اين دين و متوليان آن بريده و بياعتقاد گشتهاند، دارند و مقصر همهي آنها چهکساني جز جنايتکاران و عياشان و مغازلهگران سیاسی با بیگانگانی هستند که برای سرپوش گذاشتن روی کردارهاي ناپسند و شرمآورشان، دينپناهی را پیشه کردهاند؟ بهراستي اين سلاح خشونتبار تکفير و ارتداد تاكنون چه مشکلي از مشکلات مردم را گشوده است و مانع بریدن و رهیدن چهکساني از دين گرديده است؟ با کفر و روگرداني باطني آنان چه ميکنيد؟ آيا اگر اسلام را علاوه بر اعتقادات ذهني، بايد در عمل يك مدعي دين نيز جستجو نماييم، مگر همهي متوليان رسمي دين، بيش از بيگانگان به دين آسيب نرساندهاند و اينک اسلام بيش از هرچيز، از عملکرد آنها بدنام نشده است؟ بياييد راست باشيم و حقيقت را بگوييم که آيا خشونت و تکفير راه نجات اسلام از کسر شدن پيروانش ميباشد، يا راه نجات متوليان از بازخواست، دادخواهي و نهايتاً محاکمه شدن بهخاطر اعمال ضدبشريشان؟ آيا آنان و با استنباطات و اجتهادات خرافي و قرون وسطايي از دين كه درواقع متأثر و حتا برگرفته از مناسبات قبايليشان ميباشد، مستقيماً مسئول اينهمه توهين به ساحهي مقدس رسولالله الأعظم و يا اسلامگريزي آشکار افرادي چون عبدالرحمان نميباشند؟ مسلماً اگر دستهاي نهان بدکاران در زير رداي دين از سر قرآن و دين کوتاه گردد و دين رحمت و رهايي اسلام که همانا دين بشريت و براي تمامي عصرهاست، از زنگارهاي قبيلهاي و سودجويانه و گروهيشان پاک و منزه گردد، یقیناً که پرتو تکاملبخش قرآن ساطع گشته و به تعالي جوامع اسلامي و حتا تمامي بشريت خواهد انجامید. مسلماً با قرائتهاي انساني و تکاملي از دين و تفسير صحيح از قرآن، بيش از هرچيز منافع و موقعيتهاي غصبي اين خود منتصبان بهخطر خواهد افتاد، و نه عزت و شهرت و جاذبهی دين مبين اسلام. مطمئن هستم که دقیقاً براي همين منظور است که لحظهاي از تکفير مسلمانان محقق و نيککردار دست بر نميدارند و با سلاح دهشتافکن «ارتداد» به جان هر مسلماني ميتازند تا روزي يخن خودشان را نگيرند و به دادخواهي آنهمه ستم و تحريف و دروغ برنخيزند.
و من در چنين وضعيت نابههنجار اجتماعيـ دينيای که حقيقت را بيش از هر زمان ديگري واژگونه جلوه دادهاند و انگارههای «ستم» و «تبعيض» را بهنام اسلام عرضه ميدارند، فرياد برميآورم که،
اي فرمانروايان لعنت و نفرين، چه ظالمانه و خونآشام است استنباطات خرافي و ضدانسانيتان از دين که حتا بر بيچاره و يتيم و بينان هم اندکي رحم نميفروشيد. و اي خداي زمين و زمان و کمال، و اي مظهر برابري و توحيد، تو گواه باش که من چه سخت کافرم به اين قرائتهاي مرگآفرين و نفرتزا از دين که توسط متولیان زشتکردار و بیایمان عرضه ميگردند، که بهسادگي جان از مسلمان ميگيرند، سخن و فکر را از انديشمندان ميستانند، نان را از گرسنگان، و انسانيت را از اقوام محروم و زنان.
اي خداوند رحمت و رهايي، تو شاهد باش،
از اين دينفروشاني که خود سفيران مرگند و ارتداد (روگرداني عملي از دين)، چه سخت بيزارم و از آنان تبري ميجويم، و از دينگونهي ستمروا و تبعيضگرشان بسا متنفرم. و امروزه بيش از هر زمان ديگري زندگي با چنين دينپناهان فريبکاري را، حسينوار، ننگين و شرمآور ميدانم و چه بيصبرانه مشتاق لقاي تو هستم که اوج «آزادگي» و «رستگاري» در آن است. و چه خوب درک نمودهام که در جامعهي تنگدست ما که با انحصار دالرهاي بادآورده فحشا رواج ميکنند، هيچزماني چون کنون، دين آزادگي تو نيازمند آبياري با خون نبوده است. پس چه بهتر که خون من ارزانيِ باروريِ دين يُسر12تو باشد. شايد مرگ خونين من روزي، فقر و رنج و هراس و دلهره و مرگ و زبوني را از دل مردم، به کاشانهي دينپناهان زرپرستي بَرَد که انبانهاي بزرگ و پر ز سيم و زرشان در هر بانکي کنز گرديده و نيز، سخت مؤمنم که اين بندگان محروم تو، با غلبه بر فاسدان دينپناه و دينفروش کنوني، روزگاری امامتعمومي تودهها را تحقق خواهند بخشيد و آنگاه وارثان هميشگي زمين ميگردند.13
پانبشتهها
- گرچه ميان شيعيان که آن را بهنام «ثقلين» ياد ميکنند و اهل سنت که «ثنتين»ش مینامند، در مورد اين حديث اختلافنظر اندکی بهنظر میرسد. اول اینکه حديث مورد استناد شيعيان مبني بر «اني تارک فيکم الثقلين، کتاب الله و عتري ...» توسط منابع زيادي از اهل سنت مانند صحيح مسلم، صحيح ترمذي، صحيح ابي داود و... نيز نقل شده و بنابراين بسيار معتبر ميباشد. دوماً، ما تفاوتي ميان «سنت» رسولالله و «عترت» وي نميبینیم. اهلبيت رسول هرگز خلاف سنت گامي بر نداشته و حتا از همه در اجراي آن موثقتر و ثابت قدمتر بودهاند.
- بقاي مناسبات ستمگرانه و سلطهجويانهاي که متوليان رسمي و عرفي دين بيش از همه از آن سود ميبرند و دکان دلالي خود را در وجود آن پر رونقتر ميبينند.
- الي الله المصير ـ اليه ترجع الامور ـ انا لله و انا اليه راجعون (جملگي آيات قرآني است)
- بعثت لاتمم مکارم الاخلاق (حديث مشهور)
- إنا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون (حجر ـ 9)
- لا اکراه في الدين ـ قد تبين الرشد من الغي ( بقرة ـ 256)
- و هديناه النجدين (بلد ـ 10)
- ادعوا الي سبيل ربک باالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم باالتي هي احسن (قرآن)
- به بند 2 مادهي 9 از جلد اول قانون مدني مراجعه شود.
- اياکم و المثلة حتي علي الکلاب (حديث مشهور)
- منظور از «اجتهاد» متون دين برای يافتن پاسخهای مناسب به نيازهای عمدهی هر زمان است.
- ان الله يريد بکم اليسر و لا يريد بکم العسر (قرآن)
- و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين (قرآن)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفا ما را با استدلال و نظرات علمی خود یاری رسانید