۱۳۹۱ شهریور ۲۳, پنجشنبه

رهبریت فردی و گذر از ارزش ها، آفت مبارزات دموکراتیک

آیا زمان آن نرسیده که باید از سردرگمی کنونی بیرون شویم و هرکس و هرچیز را در جایگاه خودش قرار دهیم تا بتوانیم به راحتی در برابر رخدادهایی مانند روز شنبه و حتا بزرگ تر از آن ها که در پیش رو خواهیم داشت، ایستادگی نماییم؟ رخداد روز شنبه به عنوان یک حادثه ی نسبتا کوچک نشان داد که ما در رویارویی با حوادث اجتماعی ـ سیاسی بسیار ضعیف و آسیب پذیر هستیم و با پیش گرفتن رویکردهای متفاوت و حتا متضاد، این واقعیت را برملا نمود که ما بیش از هرچیز با خود مشکل داریم.
ما هنوز در دور باطل انتخاب «نقشه ی مسیر» و «رهبریت» سرگردانیم. ارزش های مبارزاتی مردم ما یکی پس از دیگری از دست ما خارج شده اند و هنوز در مورد این که برای کدام ارزش پایداری کنیم و آن را به عنوان یک شاخصه درنظر بگیریم، مطمئن نمی باشیم.
وقتی نسبت به از دست رفتن ارزش هایی چون مقاومت هویت طلبانه ی کابل، شهدای مقاومت کابل، آرمان سه گانه ی آن ها (سهم در قدرت و بازسازی متناسب با شعاع نفوس، تعدیل واحدهای اداری،) سهل انگار و بی تفاوت بودیم، امروز بازتاب آن را علاوه بر ابهام روشنی که در خط مشی ما پدید آمده است، با معضل رهبریت نیز مواجه شده ایم. چراکه ما هنوز این اصل بزرگ و طلایی را زیرپا می گذاریم که افراد را باید با «معیار»ها و میزان باور و عمل شان به «ارزش»های مردم بسنجیم و نه برعکس.
ما ساده لوحانه روی افراد، چه به عنوان رهبر و چه روشنفکر و مبارز هزارگی تکیه می کنیم و پس از مدتی به آن ها وابستگی عاطفی پیدا می نماییم، طوری که رفته رفته اشتباهات و انحرافات و معامله گری های شان را نادیده می گیریم و حتا بعضی وقت ها آن ها را تأیید و توجیه می نماییم. این روند تاکنون آسیب های زیادی را به مبارزات مردم ما وارد نموده و روند دموکراتیزه شدن مبارزات برابری خواهانه و هویت طلبانه ی هزارگی را با رکود مواجه ساخته است.
این بی توجهی به ارزش های دموکراتیک مبارزات تاریخی مردم هزاره، باعث شده تا دچار تناقضاتی در اندیشه و عمل گردیم. شعار ما از تحمل پذیرش همدیگر حکایت دارد و افتخار به دموراسی باوری را به خود نسبت می دهیم، اما در عمل به پشتیبانی از افراد و جریاناتی برمی خیزیم که چه در گفتار و چه عمل هرگز به دموکراسی باور ندارند و هر روز بیرق تازه ای از نیروها و شخصیت های تاریخ گذشته و ضددموکراسی را برای مان می افرازند. چرا از چنین رفتار غیرمنطقی و نادرستی پیروی می کنیم؟ چون آنان را به عنوان رهبر خردمند و یا روشنفکر دل سوز در مغز خود نهادینه کرده ایم!! یعنی اصالت «فرد» در برابر اصالت «ارزش»ها.
اگر هرچه زودتر از این انحراف برنگردیم و دوباره اصل طلایی «ارزش»ها را به عنوان «معیار»ی برای سنجش «راه» و «رهبریت» مردم خود قبول نکنیم، روزی خواهد رسید که متحد شدن با سیاف و مسعود مانند دیگر عثب نشینی هایی چون اغماض از حقوق حقه ی خود، به تدریج به یک «ارزش» تبدیل شوند و بدین گونه «ارزش»های تاریخی ـ نیاکانی ما و به ویژه ارزش های گهربار مقاومت کابل را بدون هیچ دغدغه ای زیرپا خواهیم گذاشت، که در آن صورت مبارزه تنها به خاطر چسپیدن بدون دلیل و منطقی به رهبریت فردی ای که خودش باید پابند به دموکراسی و شایسته سالاری باشد، معنی و محتوای برابری خواهانه و دموکراتیک خود را به کلی از دست خواهد داد. چراکه رهبریت فردی دیگر اهمیت و ارزش خود را در مبارزه از دست داده است و اصولا با رهبریت متکی بر فرد نمی توان به هدف برابری خواهی دست یافت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

لطفا ما را با استدلال و نظرات علمی خود یاری رسانید