مدتها بود که تلاشها
و اقدامات متعدد مدنی اثر خود را از دست داده بودند و نظام حاکمی که مدعی بود
اساساتش بر دموکراسی بنا یافته است، به هیچ اعتراض و پیشنهاد جامعهی مدنی توجه
نمیکرد. راهپیماییهای متعدد، نوشتهها و انتقادات پیگیر بهسان آب در هاوان
کوبیدن بود که هرچه تلاش صورت می گرفت، نه سخت میگشت و نه کاسته میشد، جز این که
«انرژی» و «زمان» مبارزین مدنی کشور را به هرز میکشید و رفتهرفته سپهر سیاسی
میهن را آلوده به «یأس» مینمود.
گرچه رویکردهای بیتفاوت
دولت زمینه را برای روی تافتن نسل نو مبارزین از روشهای مدنی و گسیل یافتن به سوی
خشونت مهیا میساخت، تلاش دیگر مبارزین مدنی هزاره جهت تداوم راه مدنی و گشودن بنبستهای
کنونی اما، با بهکارگیری روشهای تازهتر و درعین حال جدیتر مدنی، ادامه یافت تا
به نقطهی شکلگیری «اعتصاب غذای» اخیر هزارههای کابل رسید. بنابراین، اعتصاب
غذای دستهجمعی هزارههای کابل که در نوع خود بیسابقه بود، علاوه بر روش کارا و
مؤثر مبارزاتی قلمداد شدنش، بهگونهای یک اقدام بنبست شکنانه نیز بود تا از میل
مسیر مبارزاتی بهسوی خشونت، جلوگیری نماید و نشان دهد که علیرغم بیتفاوتی دولت
فاسد نسبت به خواستههای برحق مردم و نیز بیباوریاش به «دموکراسی» و «آزادی»،
هنوز هم امکان پیمودن راههای مدنی و دور از خشونت وجود دارد.
گرچه کارکرد و رفتار
حاکمان کنونی کشور به شکلگیری تصویری از بنبستهای فکری ـ عملی موجود منتهی میشوند،
اما نباید از توجه نمودن به موارد دیگری چون «بیتجربگی» مبارزاتی نسل کنونی و نیز
گرایشات «سودجویانه»ی فردی و گروهی افراد و دستههای مختلف جامعه صرفهنظر نمود و
نقش آنان را در تصویرسازیهایی از بنبست مبارزاتی در میهن، نادیده گرفت. بهعبارت
دیگر، گاهی ما با وضعیتی مواجه می شویم که مدعیان مبارزات مدنی هرگز برای یافتن
راه حل و آخرین روزنهی مبارزاتی تلاش نمیکنند و با پیشداوریها فورا حکم صادر
میکنند که مبارزات دیگر نتیجه نمیدهند. همچنین میتوان از کسانی یاد نمود که
مبارزه و قرار گرفتن در اجتماعات مدنی را بهانه و سرپوشی برای درآمد اقتصادی و یا
پروندهسازی جهت خارج رفتنشان ساختهاند و از این رهگذر به تجارت های سودآوری
شخصی میپردازند که اقدام اخیر پیشتازان مبارزات دموکراتیک هزاره در کابل (اعتصاب
غذای 1 و 2 حوت)، مشت بخشی از این دلالان اقتصادی را که عوامفریبانه در متن
مبارزات مدنی جاخوش کرده بودند، را باز نمود.
وقتی روز یکشنبه 29
دلو جواز اعتصاب غذا از وزارت داخله گرفته شد و فورا برای جلسهی عمومی روز دوشنبه
فراخوان دادیم تا در تدارک و برنامهریزی آن همه شریک شوند، جناحی که از سابقهی
مبارزاتی مبهم و گنگی برخوردار بوده و کارکردهای اخیرش نشان میداد که فاقد انگیزهی
مبارزاتی بوده و جز برای معاملات سودآورد اقتصادی وارد این عرصه نشدهاند، با
اعلام اینکه نیازی به جواز ندارند و خودشان یک روز پیش از موعد اعلام شده توسط
جمع بزرگ، اعتصاب را آغاز خواهند کرد. این امر عدم توجه این افراد به دو نکتهی
مهم «جواز» و «برنامه» را نشان میداد که بههمین دلیل باید کمی به ضروت های
برخورداری از این دو ابزار برای برگزاری اکسیون هایی از این قبیل را بپردازیم. در
این خصوص توجه جدی را به چند نکتهی زیر جلب میکنم.
1 ـ وقتی قوانین رسمی
کشور اعلام میکنند که برای انجام اکسیونهای خیابانی نیاز به «جواز» میباشد،
بدین معنی است که از سویی دولت میخواهد ترتیبات امنیتی خود را بگیرد و از طرفی
دیگر در صورت بروز حادثهای، باید مسوول آن برنامه و اکسیون مشخص باشد تا برای
پاسخگویی احضار گردد. بنابراین یک فعال مدنی لازم میبیند تا موارد قانونی را
رعایت نماید و اساسا ریشهی مبارزات مدنی همین توجه به قوانین و بهرسمیت شناختن
آنها میباشد. یعنی، فرد و یا جریانی که معتقد است ما نیازی به قانون و جواز نمیبینیم،
عملاً دارد قانون را زیر پایش میگذارد که از همین نقطه مشخص میگردد چنین افراد و
جریاناتی از برعهده گرفتن مسوولیتها شانه خالی میکنند و عملاً مسیرشان را از راه
مدنی منحرف میسازند.
علاوه بر آن، کسی که
جواز یک اکسیون مبارزاتی ـ مدنی را به نام خود ثبت میکند، درواقع مسوولیت تمامی عواقب
قضیه را به عهده میگیرد و عملاً نشان میدهد که فرد و یا جریانی مسوولیتپذیر، هم
در برابر سلامتی و حیثیت هم قطاران اشتراک کننده و هم دولت میباشد. طرف دیگر قضیه
این است که بیتوجهی نسبت به مسوولیتی که بر دوش جوازگرفتگان قرار دارد، یک
ولنگاری اجتماعی ـ سیاسی به شمار رفته که در مرحله ی خاصی هم شاید بتوان آن را
نوعی خیانت به هم قطاران تلقی نمود که با دامن زدن عمدی به تشنجات، درصدد بربادی
اعتبار و حیثیت مسوولین اکسیون میباشند. بهراستی آیا درک این مسأله مشکل است که
هرگونه اقدام منجر به هرج و مرج، مستقیما برگزارکنندگان «اعتصاب غذا» را در برار
فشار شدید نیروهای امنیتی قرار خواهد داد و با تشنجات و بی نظمی ها، در مجموع
اعتبار اقدامات مدنی هزارهها زیرسوال خواهد رفت؟
2 ـ برگزارکنندگان هر
برنامه دارای انگیزهها و خواستههایی هستند که از قبل روی آن کار کرده و طی مشوره
هایی آنها را تدوین نمودهاند. بنابر این روند، پس از اعلام فراخوان عمومی جهت
شرکت در اکسیون موردنظر، افرادی که با کل برنامه و خواستهها موافق و همنظر
هستند، در آن شرکت میکنند. قاعده ی مبارزه و شرکت در یک فراخوان عمومی نیز این
است که در اموری چون «مطالبات» و «مدیریت»ی که برگزارکنندگان تدارک دیدهاند، هرگز
نباید مداخله نمود. البته پیشنهاد حق همگان است اما مداخله و اقدامات خودسرانه
امری نیست که مدیران برنامه و اقدام بزرگی که صورت گرفته است، همیشه بتواند آن را
برتابد. بهویژه در شرایطی که چنین اقدام بیسابقهای، با فشار شدید امنیتی و نیز
وارد شدن اتهامات از سوی حلقاتی از درون نیروهای دولتی جهت پایان دادن به آن،
درجریان باشد، یا جریانات سیاسی خاصی درصدد سمت و سو دهی این اکسیون بزرگ بهسود
منافع خود باشند، هرگونه اقدام خودسرانه مستقیما به تضعیف مدیریت این اکسیون
انجامیده و زمینهی توفیق فشارها و توطئههای بیرونی را مساعد میسازد. بنابراین،
مشخص شدن حد و حدود اختیارات هریک از «مدیران برنامه» و «مشترکین»، امری ضروری
بوده که تنها با رعایت آن میتوان مدیریت موفق را انتظار داشت.
3 ـ قاعده ی سوم این
است که هر برنامه و اکسیونی دارای مطالبات مشخص خود می باشد که طی گفتگوهای مفصلی
به دست آمده و هدف اقدام مدنی را تشکیل می دهد. بنابراین مطرح نمودن مطالباتی خارج
از آن چه قبلا در موردش به توافق رسیده شده، و یا اضافه نمودن مسائل دیگری به آن،
درواقع اقدام مدنی را از ماهیت اصلی اش جدا خواهد نمود. چنان که این امر در جلسه ی
تدارک و برنامه ریزی روز قبل از اعتصاب غذا مورد بررسی جدی قرار گرفت و علیرغم
پیشنهاداتی مانند طرح شدن موضوع «تبعیض» و «بایکوت» هزاره های داخل کشور، از سوی
اکثریت اعضای جلسه رد گردید و تأکید شد که مطالبات اعتصابیون باید تنها روی نسل کشی
هزاره ها در کویته متمرکز گردند. یعنی، طرح مسائل فراسوی مطالبات تدوین یافته منجر
به عدم تمرکزیابی خواسته ها می گردید و مخاطبین دولتی و سازمان ملل را نیز دچار
سردرگمی می ساخت. بدتر از آن، این که بخواهیم در چنین وضعیتی و از فرصت و فضای به
دست آمده برای مقاصد و منافع شخصی استفاده نماییم که می تواند به حیثیت و اعتبار
تمامی اقدام، آسیب جدی وارد نماید.
اما بررسی دقیق روند
رخدادهای کوچک و بزرگی که در دوران اعتصاب غذا اتفاق افتاد، نشان می دهد که بخشی
از حرکت ها در درون جمع اعتصابی کاملا مغایر این قواعد و مقررات بودند. در این
خصوص باید تذکر داد که بخش غیرنادم تیم دست بوس انوری (از این پس در این نوشته
تنها با ذکر «غیرنادمین» بسنده می کنیم) با آن که روز پیش از اعتصاب غذا علیرغم
درخواست ما، از شرکت در جلسات برنامه ریزی و تدارک ابا ورزیده بود، در روز اعتصاب
تقریبا با یک ساعت تأخیر به جمع اعتصاب گران پیوست. حین ورود شخصا به سردمدارشان
خوش آمد گفتم، که متأسفانه با برخوردی زشت و توهین آمیز، رویش را برگرداند و بدون
پاسخ از کنارم گذشت. جمع برگزارکنندهی اعتصاب غذا که امکان بروز یک تشنج توسط این
تیم با توجه به برخوردهایی که از روز قبل آغاز کرده بودند را پیش بینی مینمودند،
با این برخورد پرخاشگرانه و توهینآمیز، خطر را بیشتر احساس کردیم.
از همان ساعات اولیه
ی حضور ما در محل، خبرنگاران زیادی آمده بودند. با تصمیم و تأکید جمع، به دوستان
اشتراک کننده در اعتصاب غذا تذکر دادم که برای جلوگیری از تشتت نظر و نیز تمرکز
دادن همه ی رسانه ها روی مطالبات اصلی اعتصاب کننده ها، قبلا دو زن و دو مرد به
عنوان سخنگو انتخاب شده اند. همگان بدون کمترین اعتراضی حتا بر ضرورت چنین تصمیمی
تأیید کردند. اما زمانی که «غیرنادمین» به جمع ما پیوستند، با بلند شدن صدای
سردمدارشان، علیه مدیران برنامه تاخت و هیچ کس را محق ندانست تا به قول خودش، برای
شرکت کنندگان تعیین تکلیف نماید. او با پرخاش گری ای که مشخصاً حریفی برای بگومگو
می طلبید اعلام داشت که، هرکس هرچه دلش خواست صحبت می کند، کسی هم حق ندارد مانع
شود!! این حرمتی بود که یک تیم کمتر از 10 نفر برای برگزارکنندگان برنامه و جمع
بیش از صدنفر اشتراک کننده درنظر گرفته بودند.
با آن که روز قبل
تنها یک نفر از آن ها به جلسه آمده بود و ما برای جلوگیری از تشنج همان یک نفر را
عضو گروه سخنگویان انتخاب کردیم، اما سردمدار این جریان بازهم اعتراض داشت و
خواسته ی اصلی اش آن بود که خودش مسوولیت کار را برعهده گیرد. با آن که این تیم از
لحاظ کمی نیز بسیار کوچک بود، اما با برخورد نظم شکن شان، از آن پس جلسه نظم لازمی
را که باید برخوردار می بود، از دست داد و هرکس به راه خود مصاحبه می کرد و هرچه
دل خودش می خواست می گفت، تا جایی که یک شرکت کننده مکررا از ما درخواست می کرد که
من کار دارم و باید بروم سر کارم، اجازه بدهید زودتر مصاحبه ام را انجام بدهم!! ما
برای این که کل برنامه برهم نخورد و اربابان این تیم به اهداف شان نرسند، سعی می
کردیم پاسخ پرخاش گری ها را ندهیم و در برابر آنان سکوت کامل اختیار نماییم.
زمانی که حضور گسترده
ی عوامل ایران را در جمع دیدیم و متوجه گشتیم که مهره هایی چون حسین مدنی مسوول
خبرگزاری «جمهور» و عارف رحمانی وکیل الرعایای محسنی در جمع اعتصاب کننده ها به
عنوان میزبان نشسته و رسانه های شان را نیز برای پوشش خبری مورد نظر خودشان آورده
بودند، تلاش زیادی نمودیم تا از اعلام نظرات مورد نظر انوری، تمدن و دیگر عوامل
ایران مانند رحمانی، حسین مدنی و... جلوگیری شود. آنان این مهره ها را کنار خود
قرار داده بودند و حتا با آمدن میهمانان «خوش آمد» می گفتند و بعضا از تشریف آوری
میهمانان تشکر می کردند که طی آن می خواستند وانمود کنند که مهره های ایران و
نزدیک به انوری، گردانندگان اصلی اعتصاب غذا هستند و باید هم به وسیله ی رسانه های
شان چنین انعکاس یابد!!
در اولین جلسات جمع بندی برگزارکنندگان،
بعضی از دوستان ما نگران افشا کردن چهره ی واقعی «غیرنادمین» بودند و بر تربیت کردن
آنان و رفع اشتباهات شان توصیه می کردند، اما زمانی که دلایل و قراین کافی از
گذشته های این افراد ارائه گردید و روشن شد که سردمدار «غیرنادمین» و معاونش از مدت
زیادی است که برای انوری کار می کرده و در روز اعتصاب نیز با هماهنگی کامل و بر
اساس برنامه ای از پیش طراحی شده ی شخص انوری و مهره هایی چون عارف رحمانی، حسین
مدنی و سید حسین امینی مهرجو آمده بودند و برای رسیدن به مقاصدشان، خبرگزاری رسمی
ایران (IRIB)، تلوزیون تمدن، خبرگزاری صدای افغان (آوا)
و خبرگزاری جمهور را به مجلس خواسته بودند. وقتی دوستان ما شواهد کافی در اختیار
جلسه ی جمع بندی قرار دادند، دیدگاه اولیه ی دوستان مان تغییر نمود. شواهدی در دست
است که نشان می دهد پول قابل توجهی هم به عنوان پاداش برای مجریان این برنامه از
سوی سید انوری در نظر گرفته شده بود. بعد مسائل دیگری هم مطرح گردید که نشان می
داد «غیرنادمین» در دیدار با انوری جنایتکار هرگز دچار اشتباه نشده بودند بلکه از
مدت ها قبل و به طور آگاهانه در ازای کمک های مالی، برای وی کار می کرده اند.
بنابراین و به طور حتم باید این چند نفر محدود و روش های تخریب کننده ی شان، با
قاطعیت افشا شوند تا بتوانیم در آینده جلو مشکل تراشی ها و سنگ اندازی های آنان در
برابر حرکت های ارتقایی و رو به تکامل مبارزات مردم هزاره را بگیریم.
مسأله ی افشاگری و رسواسازی عوامل نفوذی
دشمن یکی از اساسات مبارزه به شمار رفته و تمامی انواع مبارزات در طول تاریخ، این
روش را بخشی از مبارزات رودررو با دشمنان مردم خود می دانند، در غیر این صورت، این
مبارزین واقعی خواهند بود که با اقدامات و ترفندهای و توطئه های عوامل نفوذی دشمن
رسوا و بی اعتبار خواهند شد. مگر مزاری بزرگ همیشه در برابر توطئه ها از روش افشارگری
استفاده نمی کرد و نمی گفت که، این را می گویم تا در تاریخ ثبت شود؟ به راستی اگر
مزاری بزرگ عوامل نفوذی و توطئه های دشمن را افشا نمی کرد، امروزه ما در چرخه ی
توهم و سردرگمی قرار نمی داشتیم؟ این افشاگری ها بود که امروزه هرگونه تقرب به
مهره ها و جریاناتی چون انوری و سید هادی و کاظمی و محسنی مورد تقبیح مردم ما قرار
می گیرند و دست بوسان شان سرافکنده و شرمسار می شوند.
بنابراین افشای طرح ها و اقدامات و
عناصر بیگانه پرستی که به خاطر پول حاضرند هر خرابکاری و ضربه زنی را برای جلوگیری
از مطرح شدن جنبش دموکراتیک مردم هزاره انجام دهند، امری ضروری و نوعی انتقال
تجربه و دانش مبارزاتی برای دیگران به شمار می رود. چراکه اگر چهره و کارکرد و مکانیزم توطئه ی
چنین عناصری را افشا نکنیم و آن را به بهانه ی عدم برملاشدن رازهای درونی جنبش در
مدل خود نگه داریم، دسته ها و جمعیت های متعدد پوینده ی راه مبارزاتی هزاره ها به
دلیل عدم دسترسی به این تجارب، پیوسته از این نقطه ضربه خواهند خورد و در نتیجه،
آسیب های بعضا جبران ناپذیری بر بدنه ی کلی جنبش دموکراتیک و برابری خواهانه ی
مردم هزاره وارد خواهد آمد. این است که باید پی در پی تمامی تجارب به دست آمده را
به دیگران انتقال دهیم تا همگی ضمن کسب دانش و تجربه های اکتسابی یاران شان، از
ضربه خوردن در امان بمانند.
اساسا راه درست برای یک اقدام اجتماعی ـ
سیاسی و مدنی این است که اگر صداقتی در کار باشد، نخست باید تمامی اجتماعات فکری و
کارکن هزارگی توسط دیگر جریانات هم تبار به رسمیت شناخته شوند و هیچ فرد و یا
جریانی نباید دچار ضربه زنی و مانع تراشی بر سر راه دیگری گردد. اگر با روش خاصی
مخالف هستند باید در یک فضای دموکراتیک انتقاد درست و دور از تهمت زنی را از
مخالفان فکری آغاز نمایند و در کنارش بدیل مبارزاتی مورد نظر خود را ارائه نمایند.
دوستان جنبش دموکراتیک مردم هزاره حتا می توانند یک گام فراتر روند و خود برای یک
اقدام عملی مستقل از دیگران، دست به کار شوند و دیگران را به برنامه ها و اقدامات
خود فراخوانند. اما این که فراخوان و دعوتی را برای این منظور بپذیرند که در داخلش
اخلال نمایند و هرج و مرج راه بیندازند، کار ضداخلاقی و تلاشی بی شرمانه و
ضددموکراتیک می باشد. قاعده ی مبارزاتی این است که یک حرکت پلان شده وقتی فراخوان
عمومی می دهد، حق حفظ مدیریت برای خودش را حفظ می کند و انتظار دارد تا دعوت شدگان
غیرسهیم در برنامه ریزی آن اقدام، در زمینه های مطالبات و نظم از برگزارکنندگان
تبعیت نمایند، و نه دست به خودسری بزنند و مطابق میل خود عمل نمایند و اعتبار
مدیریتی برگزارکنندگان را زیرپا نمایند. این یک اصل در تحرکات اجتماعی ـ سیاسی است
و اگر کسی غیر از این می اندیشد، بهتر است تا به فراخوان ها پاسخ مثبت ندهد و خودش
در تدارک یک عمل و اقدام مستقل شود. به هرحال برهم زدن نظم یک اقدام، کاری زشت و
خیانت به شمار می رود که متأسفانه «غیرنادمین» با عدم حضور خود در جلسه ی تدارک و
برنامه ریزی، مشغول اجرای طرح توطئه شده که برگزارکنندگان را در طول اعتصاب غذا
سخت دچار مشکل نمود و آزرده ساخت.
وقتی از آنان تقاضا می کردیم که چون شما
با خواسته های مدون ما آشنا نیستید، پس اجازه بدهید تا سخنگویان انتخاب شده در جمع
برنامه ریز با خبرنگاران صحبت کنند تا حرف ها یک دست شوند، می گفتند که آن خواسته
ها را بنویسید و در میان همه توزیع نمایید تا همه بفهمند و پاسخ بگویند!! کار را
با این اقدامات اخلال گرایانه ی شان به جایی رساندند که دست آخر خود سردمدار
«غیرنادمین» به شکایت افتاد و مدعی شد که، «معلوم نیست کی به کی هست» و از بی نظمی
و خودسری ها، بسی شکایت ها سرداد. چون او می پنداشت که اگر مدیریت اصلی فرو بریزد،
خود و همفکرانش زمام را در دست خواهند گرفت و چون این گونه نشد، فریادش از بی نظمی
ای که خود خواسته و ساخته بود، به هوا رفت!!
ما که با اخلاق ناشایست، تند و نیز نیت
تخریبش باخبر بودیم، حتا یک کلام نگفتیم و هرگز هم به رویش نیاوردیم که خودش عامل
تمامی این وضعیت بی نظم است، چراکه نمی خواستیم ریسک برهم خوردن برنامه ی مان را
با اوج گیری مجدد پرخاش گری هایش، داشته باشیم. آن ها که از صبح روز اول در تلاش
بودند تا نظم را برهم زنند و با کنار زدن سخنگوی منتخب جمع، خود همه کاره شوند و
هرگونه که می خواستند جمع را بچرخانند، بالاخره به خاطر ضعف مدیریتی و بی لیاقتی
شان در این گونه اقدامات، حتا از وضعیت هرج و مرج هم نتوانستند به سود خود و
اربابان شان استفاده نمایند. در این مورد نباید به مدیریت «سیال» و «نامرئی» جمع
برگزارکننده که نوعی انقلاب ابتکاری در مدیریت به شمار می رفت و توانسته بود که به
شکل غیرقابل لمسی اوضاع را اداره کنند و مانع فروپاشی شوند، کم بها داد. به ویژه
تلاش گسترده ای که برای درگیر شدن با پولیس و ایجاد تشنج جهت تحریف سمت و سوی
اقدام اساسی ما داشتند، با یاری جناب محمد رضا خوشک وکیل هرات به خوبی مدیریت
گردید.
من و بعضی از همراهان از مدت ها پیش افراد
این جریان را می شناختیم و از ارتباطات مشکوک آنان با انوری و ایرانی ها که اغلب
به بهانه ی جمع آوری کمک مالی صورت می گرفتند، تا حدود زیادی باخبر بودیم و در
کمین فرصتی برای آشکارشدن گرایشات و تلاش های ضدجنبش دموکراتیک هزارگی شان قرار
داشتیم. تا این که بالاخره مچ شان را طی اقدامات اخلال گرانه ای که جهت متشنج
ساختن و برهم زدن جمع اعتصابی به راه انداخته بودند، گرفتیم. نادیده گرفتن و نفی
کردن نظم اکسیون و نیز زیرپا گذاشتن تصمیمات جمع 63 نفره مبنی بر داشتن سخنگو،
اقدامات مقدماتی ای بودند تا مدیریت اعتصاب غذا را کنار بزنند و در خلد مدیریتی
اداره ی آن را برعهده گیرند. دعوت از عوامل محسنی و ایران مانند سید حسین امینی
موسوم به «مهرجو» که از مدت ها بدین سو در درون تجمعات هزارگی نفوذ نموده و با
عکاسی هایش درصدد کسب اطلاعاتی می باشد که در اختیار عارف رحمانی و انوری می گذارد،
حسین مدنی مسوول خبرگزاری جمهور، عارف رحمانی وکیل الرعایای محسنی، تلوزیون تمدن
که کارمندانش با کمره و بی آن، تمام وقت در محل مستقر بودند، از برنامه ها و تلاش
های تکیمل کننده ای بودند که باید اداره ی اکسیون اعتراضی «اعتصاب غذای کابل» را
مانند نتیجه گیری کویته و نیز راهپیمایی فرمایشی به اصطلاح دانشجویان هزاره در
ایران، برعهده گیرند و آن را در سمت و سوی مورد نظر اربابان ولایت قبیح شان سوق دهند.
همچنین این تیم از دقایق اول حضورشان در
جمع، جنجال و اعتراضات پر سر و صدایی که حتا عابرین هم از آنان باخبر می شدند را
به راه انداختند که هر آن می رفت جو جلسه متشنج گردد که با سکوت کامل تیم اداره
کننده ی اعتصاب و مدیریت ویژه، نه تنها خنثا گردیدند که ماهیت سردمدار «غیرنادمین»
هم برای همگان روشن گردید. گاهی در راستای اقدامات آشوب گرانه ی شان چنان دچار
افراط می شدند که مسوولین اعتصاب را تهدید می کردند که اگر یک تلفن بزنم الآن 50
تا از بچه های ... می ریزند و این جا را برهم خواهند زد!! روند این تخریب کاری تا
بدان جا گسترش یافت که شکوه و بدگویی از مسوولین و تنظیم کنندگان این اعتصاب را
حتا در مقابل مایکرفون رسانه ها هم مطرح ساختند و ما با تلاش فراوان و استفاده از
واسطه هایی که داشتیم سعی نمودیم تا جلو نشرش را بگیریم. این بود که واقعا باید به
روش های بسیار مبتکرانه ی توأم با سختی و بردباری بی نظیر مدیریت بچه ها درود گفت که
چگونه تمامی زمینه ها و فرصت های ایجاد تنش و تشنج را از آنان گرفتند و برنامه را
آن گونه که تیم برگزارکننده صلاح می دید، به پایان بردند.
ما هرگز تصمیم نداریم تا برخوردی عقده
ای با مسأله نماییم که اگر چنین می کردیم، در همان جلسه که حتا بارها تهدید شدیم و
مورد توهین علنی و ناسزاگویی قرار گرفتیم، انجام می دادیم. اگر مردم و جوانان ما به
ما و تجارب ما اعتماد دارند، اجازه بدهند تا با افشای چهره ها و نیز روش های
کارکردی خائنین، صفوف متعدد مردم خود را از وجود افراد سودجو، بیگانه پرست و تخریب
گری پاک نماییم که با تشدید تنش های درونی مانع همگرایی ها می شدند، و زمینه را برای
فشرده تر و منسجم تر ساختن مبارزات آینده، مهیا نماییم. باور نمایید که اگر از
اختلافات فکری که کاملا قابل حل و تحمل هستند، صرف نظر نماییم، اغلب تنش های درونی،
وارد نمودن اتهامات ناروا و هتاکی حیثیت و اعتبار مبارزین پاک باخته ی مردم ما
توسط همین عوامل صورت می گیرند. اینک ما حتا یک درصد هم شک نداریم که «غیرنادمین» عناصر
تربیت شده ای هستند که برای خنثاسازی اقدامات پیشتازانه ی جنبش دموکراتیک مردم
هزاره، توسط دشمنان سرسخت مردم ما استخدام شده اند. روشن است که اختلافات فکری و
نیز موجودیت صداقت در انتقاد، با نشست قابل حل می باشند اما توهین، عربده کشی و
هتاکی حیثیت برگزارکنندگان اعتصاب غذای کابل در ملأعام و در برابر رسانهها، هرگز
بر اختلاف فکری و یا انتقاد سالم دلالت نمی کنند.
بنابراین با تکیه به دانش و تجارب
مبارزاتی چند دهه ای خود اعلام می داریم که اتحاد نیروهای مبارز هزارگی با دیدگاه
های مکانسیستی و پراگماتیستی مبتنی بر اصالت «عددی و کمیتی» ممکن نبوده و با ابقای
خائنین و جواسیس و دست بوسان دشمنان مردم ما در درون جنبش دموکراتیک و برابری
خواهانه ی خلق آگاه و سربلند هزاره، هرگز به وحدت نخواهیم رسید. وحدت واقعی در گرو
«یگانگی فکری» و یا «همسویی عملی» می باشد و نه در تجمع فیزیکی افراد. به عبارت
روشن تر این که، حضور نیروهای طفیلی و بیگانه پرست در درون جنبش مردم ما تنها به
منظور آسیب رسانیدن به آن می باشد که این امر به طور خودبه خودی اصل دیدگاه کمی را
زیر سوال می برد و به ما هشدار می دهد که به هر کس اعتماد زیادی ننماییم و با
تدوین معیارها و شاخصه های مبارزاتی، افراد حاضر در جبهه ی خود را با آنان محک
بزنیم تا بتوانیم نیروهای صادق را از مزدوران فرستاده شده و مأمور بیگانگان تفکیک
نماییم. در این خصوص سوابق کارکردی و رویکردی افراد، از مهم ترین شاخصه ها به شمار
می روند. تنها با حوصله مندی و کنترول عواطف سطحی خود و نیز با چنین دقت هایی می
توانیم عوامل مشکوک و نفوذی را از درون جنبش دموکراتیک مردم خود تصفیه کنیم و نیز
از میزان تشتت و سودجویی های فردی و نامشروع به نام مبارزه برای مردم هزاره،
بکاهیم.
مطمئناً این گام بلندی به سوی انسجام درونی
مردم ما خواهد بود و امیدوار هستیم تا در آینده با مدیریت درست تر و متکامل تر بتوانیم
عوامل دیگری را نیز شناسایی کنیم و آنان را از درون جنبش دموکراتیک و برابری خواهانه
ی هزاره ها دور اندازیم. در این راستا این اصل طلایی را برای پیش بردن روند
مبارزات به خاطر بسپارید که اگر مردمی جرأت حذف خائنین درونی خود را به خاطر
نگرانی از کاسته شدن تعداد کمی نیروهای جنبش نداشته باشد (آنگونه که شهید مزاری در
23 سنبله انجام داد)، هرگز به وحدت و انسجام واقعی نخواهیم رسید و بنابراین تمامی کارکردهای
ما همچنان برای مردم خودمان بی نتیجه خواهند ماند و به طور حتم تمامی دست آوردهای
مبارزاتی مانند گذشته به کیسه ی دیگران ریخته خواهند شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
لطفا ما را با استدلال و نظرات علمی خود یاری رسانید